چکیده:
یکی از اسباب انحلال نکاح، موت یکی از زوجین است. این امر در مرگ واقعی بدون اشکال می باشد. اما نظریات مختلفی وجود دارد در مورد اینکه آیا موت فرضی که با تحقق شرایطی ـ از جمله غیبت طولانی مدت زوج ـ صورت می پذیرد، حکم موت واقعی را دارد و موجب انحلال نکاح می گردد یا به انشای طلاق از سوی ولی غایب و یا حاکم و یا بذل مدت از سوی آنها نیازمند است. نوشتار حاضر با اثبات اینکه موت فرضی کفایت نمی کند و نیاز به انشای طلاق و یا بذل مدت است، به بررسی احکام آن می پردازد.
خلاصه ماشینی:
"&%01005QHFG010G% فقهای شیعه به استناد روایات مأثوره از معصومان علیهم السلام در جواز انحلال نکاح زوجۀ غایب مفقودالاثر تقریبا متفق القول هستند،ولی در این عرصه در چند مسئله گفتوگو دارند: بعد از مدت انتظار چهار ساله و مراجعه به حاکم،آیا قاضی باید حکم به اعتداد بدهد یا انجام طلاق توسط حاکم ضرورت دارد؟(الف-1)؛برای تحقق شرط انتظار چهار ساله آیا مراجعه به حاکم موضوعیت دارد تا حاکم در آن مدت از غایب تفحص کند یا انقضای مدت چهار سال قبل از رجوع به حاکم نیز کفایت میکند؟(الف-2)؛آیا فحص شخص زوجه از غایب کفایت از فحص دادگاه مینماید یا خیر؟(الف-3)؛جواز طلاق،مطلق است یا مقید؟(الف-4)؛ماهیت عده در این مقام چیست؟(الف-5).
اما از نظر حقوقی،دادگاه در هر صورت- اعم از اینکه زوجه شخصا شوهر مفقودش را جستوجو کرده یا نکرده باشد یا مؤسسات و یا اداراتی متکفل جستوجوی غایب شده یا نشده باشند و یا در مورد غیبت غایب جداگانه در شعب بازپرسی یا دادیاری،یا ادارۀ سرپرستی امور صغار و محجورین در دادسرا و یا در محاکم عمومی و یا جزایی،تحقیقاتی شده یا نشده باشد-تکلیف دارد تا با اعمال مقررات مادۀ 1023 قانون مدنی از حیث نشر آگهی با تشریفات خاص و یک سال انتظار از تاریخ نشر اولین آگهی،مستقلا راجع به غایب جستوجوی خاصی را به عمل آورد و ظاهرا اختلاف نظری در آثار حقوقی در این مورد وجود ندارد(امامی،همان:312؛ محقق داماد،همان:463؛حبیبیتبار،1383:423؛کاتوزیان،همان:377؛امامی و صفایی، همان:209؛جعفر لنگرودی:1376:291 و طاهری،بیتا:293)."