چکیده:
ارسطو در فلسفه و کلام سنتی ما،حکیمی الهی و بعضا پیامبر معرفی شده است؛در حالی که نمیتوان حتی او را،به قطع،موحد دانست؛چه رسد به آنکه پیامبر یا حکیمی الهی باشد. این دیدگاه چند علت داشت:
1.ادعای برخی متکلمان مسیحی مبنی بر آشنایی سقراط و افلاطون با دین موسی(ع) در مصر؛
2.استفادهء متکلمان قرون وسطی،ازجمله آگوستینوس و توماس آکوینی،از فلسفهء ارسطو برای تفسیر مسیحیت و سعی در انطباق میان مسیحیت و فلسفهء ارسطو؛
3.انتساب برخی آثار نو افلاطونیان به ارسطو و افلاطون؛و استفادهء فلاسفهء اسلامی از این آثار.
در حالی که ارسطو،برخلاف ادیان توحیدی،خدا را علت فاعلی جهان نمیداند؛ چون ماده و عالم را ازلی میداند؛به آفرینش و معاد موردنظر ادیان الهی اعتقاد ندارد؛ خدای او فقط به خود و به کلیات میاندیشد و به انسان توجه ندارد؛او صرفا علت غایی جهان است و جهان و انسان به شوق او حرکت میکنند و حتی گاه میخواهند همانند او شوند. این مقاله بدون هیچ پیش داوری و باتوجه به آثار خود ارسطو و آثار شارحان و
مفسران او،دیدگاه ارسطو دربارهء خدا را مورد بررسی و ارزیابی قرار میدهد.
خلاصه ماشینی:
"258-257؛ارسطو،ترجمع شرف الدین خراسانی کتاب دوازدهم،ص 297) مفهوم حرکت در نظر ارسطو از ارتباط ماده و صورت با یکدیگر پدید
(ارسطو،ترجمه خراسانی،کتاب دوازدهم،ص 395)دلایل و براهین اثبات وجود خدا در فلسفهء ارسطو
ارسطو سه یا چهار دلیل و برهان در اثبات وجود خدا اقامه نموده است،که برخی از راه
چنانکه آشکار است ارسطو مبدأ(-محرک نامتحرک)را وجود واجبی(-واجب
بر این اساس،کاملا صحیح خواهد بود که گفته شود ارسطو نیز به برهان وجوب و امکان
است که اگر محرک عمل خود را قطع کند حرکت نیز قطع خواهد شد.
ارسطو برای اثبات موجود مطلق چنین استدلال میکند:«آنجا که خوب وجود دارد باید
چنانکه اشاره شد،مهمترین استدلال ارسطو برای اثبات وجود خدا برهان«متحرک
این برای موجود عالی(-خدا)نقص است.
است که ارسطو رابطهء این محرکها با محرک اول را به کلی مبهم رها کرده،و میپرسد:
در فلسفهء ارسطو گاه نیز طبیعت جای خدا را میگیرد:«طبیعت چنین میخواهد.
رفتار فلسفی او تفکیک قائل شوند؛بدین معنی که میل قلبی ارسطو به جانب توحید بوده است،با این توجیه که در نظر او وحدت آلی عالم را جز بر وحدت علت غائی آن
ارسطو نتوانسته است هنچون فارابی و ابن سینا رابطهء خدا و طبیعت را تبیین کند.
چون عالم از نظر ارسطو از ازل بوده و خدا تنها آن را صورت بخشیده،بیآنکه آن را
ذات خود ندارد؛زیرا موجود یا مرتبهای برتر از او وجود ندارد که بخواهد برای اتصال به
ارسطو با طرح ازلی بودن ماده،خواسته است نگاهش به عالم را واقعبینانه کند.
علم به نظام احسن وجود برای تحقق و پیدایش عالم کافی است و به اراده و قصد جدید"