چکیده:
واژهء«جوهر»که ترجمهء واژهء ousia در یونانی است،از جمله کلمات کلیدی و اساسی در فلسفهء ارسطو به شمار میآید.این واژه از زمان افلاطون به بعد،مرادف با طبیعت، سرشت،نهاد و ضد genesis (-پیدایش،زایش و شدن)به کار رفته و بر هستی یا وجود ثابت،پایدار و دگرگونیناپذیر دلالت داشته است.برخی نیز واژهء ousia را به معنای جوهر،وجود و ذات به کار بردهاند.از آنجا که خود ارسطو تعاریف متعدد و مختلفی را از این واژه ارائه داده و گاه علاوه بر ارائهء تعریف،مصادیق آن را نیز معین کرده است، میان شارحان غربی و اسلامی او اختلافاتی پدید آمده است.مقاله حاضر علاوه بر بررسی و توضیح مسأله،به تفاوت میان تفاسیر شارحان نیز میپردازد.
خلاصه ماشینی:
"اطلاق میگردد(-جوهر جسم)؛و در توضیح آن میگوید:هیولی(ماده)از این جهت که موضوع صورت است،جوهر است،و صورت نیز از این لحاظ که مقوم موضوع است
این موضوع بررسی نمودیم و گفتیم از نظر ارسطو آنچه اولا و بالذات جوهر به حساب
آن از این نظر است که او معتقد است ما بعد الطبیعه با مقولهء جوهر سروکار دارد و دربارهء
که ارسطو به مساوقت وجود با جوهر معتقد است و برخی نیز مخالفاین نظرند.
مقصود ارسطو این است که آیا تنها آنچه در حیوان،گیاه و اجزاء آن وجود دارد جوهر
ندارد،اما آیا سطح،خط،نقطه و واحد(که صفات و عوارضاند)نیز جوهرند یا در میان آنها اختلاف وجود دارد؟برخی گفتهاند جوهر بودن این امور بیش از جوهر بودن خود
چنانکه پیش از این اشاره شد،شارحان غربی ارسطو سخن او را به معنای مترادف بودن جوهر و وجود گرفتهاند؛در صورتی که شارحان اسلامی او میگویند
مطرح میشود که ما به یک امر جزئی شخصی که قائم به ذات است اشاره کنیم و بپرسیم: ما هو؟این پرسش،پرسش از جوهر است و دلیل بر این مطلب آن است که آنچه به واسطه
ارسطو در این که امر یاد شده را جوهر بنامد،به خود تردیدی راه نمیدهد؛اما او میپرسد:آیا جوهر اختصاص به صفات قائم به ذات دارد و یا صفات دیگری جز امر
است و یا جوهر نامحسوس نیز وجود دارد؟وی در پاسخ به این سوال،به بیان نظر
تفصیل و شرح دهیم،این باشد که او نظر دارد جوهر مشهور و معروف را تعریف کند جوهری که همه اشیاء بر او حمل میشوند ولی خود او برچیزی حمل میشود و این"