خلاصه ماشینی:
از این جهت مثلا آن گاه که می گوید:چه خوش است آنکه پویـی ره عشق و آشناییبیدرنگ می افزاید که:ره صدق و علم و تقوا, ره زهد و پارسایی(ص349)و الا, استاد از پرداختن غزل های یکسره شورانگیز هم البته فروگذار نکرده است و قوت او در این نوع سخنوری از پاره ای از اشعار دیوان او به وضوح پیداست; از جمله در غزل هایی که برخی از ابیات آنها چنین است:دلبر صاحبنظرم آرزوستبر سر کویش گذرم آرزوستدل به کمند سر زلفش نکوستغمزه آن سیمبرم آرزوستعاشقم و در پی تاوان عشقناله و سوز جگرم آرزوستدر پی اطوار و مقامات عشقتازه تر از تازه ترم آرزوسترشته زلفش به رخ آورد و گفت:معجز شق القمرم آرزوست!(ص269)بر شمع رخت جانا, عالم همه پروانهسرگشته و حیرانت هر عاقل و دیوانهگفتند و نیوشیدند بس قصه ولی ای دل,جز عشق و حدیث یار باشد همه افسانه(ص331)هر کو به طاق ابروی تو دیده باز کردروی تو قبله کرد و به سویش نماز کردبا غمزه و اشارت و رمز آن نگار عشقصدها سخن به گوش دل اهل راز کرد(ص280)ما از در معشوق جدایی نتوانیمبا جنت دیدار نه در بند جنانیمدر مکتب عشاق بجز شرح رخ دوستهرگز نشنیدیم و نخواندیم و ندانیم(ص317)صبا, مرا بیاور از سوی دوستنسیم جانفزای گیسوی دوستجنان و حور و کوثرم روی یارقسم به چشم و خال و ابروی دوست(ص268)خوش که از نور رخت ای یار, تابانم چو شمعوین عجب کجز نار عشقت اشکبارانم چو شمع!ی یار در عین کمال و حسن و ناز و دلبریمن در این بزم طرب در عین نقصانم چو شمع(ص304)نیز همین تعهد و پایبندی بوده است که شاعر را نسبت به وقایعی که در جامعه مسلمین می گذرد, حساس کرده و او را به واکنش در این زمینه واداشته است.