چکیده:
مسئله «ناسازگاری درونی گزاره ها» از روزگار باستان، مورد توجه اندیشمندان و دانشمندان بوده است. برخی آن را شبهه و مغالطه، برخی ناسازگاری بنیادی علم و ریاضی، برخی مسئله زبان شناسی و برخی به عنوان مسئله ای وجودی و عینی تلقی کرده اند و هر کدام برای حل و تبیین آن، تلاش هایی به انجام رسانده اند. نوشتار حاضر به بررسی و نقد اجمالی این تلاش ها می پردازد. در این بررسی، سه دسته از راه حل های ارائه شده مطرح می شود: 1. راه حل های فلسفی; 2. راه حل های منطقی; 3. راه حل های فرافلسفی و فرامنطقی. در ذیل هر یک از این راه حل ها، نظراتی مورد بررسی واقع شده است.
خلاصه ماشینی:
"اما با تأملی دقیق، روشن می شود که این تحلیل نیز نمی تواند از خودشکنی های چنین گزاره هایی جلوگیری کند; زیرا فحوا و محتوای یک گزاره پارادوکسیکال در هر مقامی که صادر شده و شکل گرفته باشد، محتوایی حقیقی و عینی دارد; یعنی حکم و نسبت حکمی که در این قضایا وجود دارد، حکم و نسبتی عینی است و همه مصادیق خود را شامل می شود و جدا کردن و استثنا نمودن برخی از مصادیق فحوای آنها امری نامعقول و بدون دلیل است.
در این مجال، «فهم عرف» را بررسی می کنیم: شیخ انصاری در تحلیل گزاره هایی مثل «کل کلامی فی هذا الیوم کاذب»، این گونه می گوید: رابطه عام و افراد عام در فهم عرف بسیار مهم است; زیرا اگر در چنین گزاره هایی، یک فرد از افراد عام با بقیه افراد (به طور یکجا یعنی یک فرد در مقابل همه افراد باقی مانده) در تعارض باشد، عرف به هیچ روی جمیع افراد را به کنار نمی زند، بلکه فرد خاص را کنار می زند تا حکمت صدور عمومی جمله که صدق عمومیت بر افراد زیاد است حفظ شود;( 1 ) مثلا در مورد مثال ـ مرتضی انصاری شوشتری (تستری)، حاشیة الاستصحاب، (قم، باقری، 1415 ق)، ص 127."