چکیده:
مدح پیامبر اکرم(ص)تاریخی دیرینه دارد.بیقین این تاریخ از زمان حیات خود آن حضرت شروع شده است و در تاریخ ادبیات عرب کمتر شاعری است که در اشعار خود بهگونهای از آن حضرت ذکری به میان نیاورده باشد.اوج مدح ایشان به دوره انحدار برمیگردد. دورهای که شعر،بالندگی خود را از کف داده است.با این وصف،برده بوبصیری و بدیعیه صفی الدین و ابن حجه رونق دیگری به این دوره داده است.مدح پیامبر(ص)در دیوان صفی الدین جایگاه ویژهای را به خود اختصاص داده است.در این مقاله به تحلیل مدایحی که شاعر در وصف پیامبر(ص)سروده است پرداخته شده و نتایج زیر به دست آمده است: 1-شروع مدایح از تخیل قوی و تفوق شاعر حکایت میکند،ولی وقتی به اصل مدح میرسد استعارههها جان میدهند و تشبیهها غروب میکنند و گویی نقلی منظوم در پیشروی خوانند است. 2-بعضی صفی الدین را شیعه متعصب معرفی کردهاند.در این مقاله این نظریه مردود گشته و صفی الدین از نظر مذهبی فردی معتدل و سازگار با محیط و شرایط معرفی شده است. 3-مفاهیم واحد در قصیدههای مختلف تکرار میشود.گویی شاعر برای مدح پیامبر(ص)خود را در وقایع و رویدادهای تاریخی و آیات قرآن محصور میبیند و از ارتباط با طبیعت و وام گرفتن از تشبیههای طبیعی غفلت میورزد. 4-شاعر بیش از هرچیز به کرامات یا مفاهیم کلی پرداخته است و از ذکر ویژگیهای اجتماعی در روح عدالتطلب پیامبر(ص)باز مانده است. 5-مدایح النبی صفی الدین متأثر از اندیشههای کلامی است که متفکرین زمان را به خود مشغول داشته است.
خلاصه ماشینی:
او روز غدیر را روز ظهور نور هدایت و معیار تشخیص معرفت افراد میداند و با اشاره به حدیث"انا مدینة العلم و علی بابها"که از زبان پیامبر(ص)جاری شده است،ورود به ساحت علم نبوی را جز از طریق امیر المؤمنین(ع)ناممکن میداند: «و علی صراطک نالحق آلک کلما هب النسیم و مالت الاغصان و علی ابن عمک وارث العلم الذی ذلت لسطوة باسه الشجعان و اخیک فی یوم الغدیر و قد بدا نور الهدی و تآخت الاقران مدینة علم و ابن عمک بابها فمن غیر ذلک الباب لم یوت سورها» صفی الدین در قصیدهای دیگر،خاندان پیامبر(ص)را بهترین عترت توصیف میکند و با شارهای قرآنی،محبت خاندان(ص)را نعمتی میداند که شاکران آن کم هستند: "فآلک خیر الآل و العترة التی محبتها نعمی قلیل شکورها وی همچنین در یکی از مدایح خویش ضمن اشاره به روزی که مردم به چهرههایشان شناخته میشوند،عامل شناخته شدن خود را حب اهل بیت(ع)و آن را باعث نجات و رستگاری خویش در آن روز میداند: «یا عترة المختار یا من بهم یفوز عبد بتولاهم اعرف فی الحشر بحبی لکم اذ یعرف الناس بسیماهم» مشابه این مفاهیم در قصاید دیگر شاعر نیز به چشم میخورد.
او در مدح امیر المومنین و اهل بیت(ع)میگوید: «انما الله عنکم اذهب الرجس فردت بغیظا الاحتداد12» همین مفهوم در محاجه با ابن معتز آمده است: «اعنکم نفی الرجس ام عنهم لطهر النفوس و البابها» وی آیات سوره اهل اتی،سبا،ن و قلم را در فضیلت پیامبر(ص)شاهد میآورد و مدح خود را همچون عصای موسی میپندارد که حوایج معنوی خویش را با آن برآورده میسازد: «فذکره قد اتی فی هل اتی13،و سبا14و فضله ظاهر فی النون و القلم15 هذی عصای التی فیها مآرب لی و قد اهش بها طورا علی غنمی16» شاعر روز مباهله را روز آشکار شدن سستگامی دانشمند مسیحی میداند و به آیه"قل تعالوا ندع ابناءنا و ابناءکم و نساءنا و نساءکم17"...