چکیده:
توسعه اقتصادی،برای بیشتر کشورهای جهان و همه کشورهای عقبمانده هدفی آرمانی است.این کشورها تمایل دارند بر ظرفیت و توان مادی،انسانی و معنوی کشور خود بیفزایند و در پناه افزودن ظرفیتها و تواناییها؛ اقتصادی پویا و توانمند داشته باشند.در این راستا،نظریات و الگوهای متفاوتی ارایهشده که با به کارگیری آنها، کشورها و مناطق توسعهنیافته میتوانند به آرمان مطلوب خود دسترسی پیدا کنند.بر این اساس،در طی دوران حاکمیت دانش علمی توسعه،الگوهای متفاوتی از توسعه بروز و ظهور یافته،که هریک از آنها در عصر خویش در همه سطوح و اجزای ناظر بر مدیریت توسعه رسوخکرده و پیامدهای خاص مکانی-فضایی در عرصه جهانی، منطقهیی،ملی و سرزمینی نیز داشته است.بهطور کلی،الگوهای غالب توسعه در طی نیم قرن اخیر،عبارت است از:الگوی رشد(دهه 50 میلادی)،پارادایم باز توزیع یا الگوی ساختارگرا(دهه 60 میلادی)،الگوی تأمین نیازهای اساسی(دهه 70 میلادی)والگوی توسعه پایدار(دهه 80 میلادی به بعد).در این مقاله،ضمن بررسی اجمالی هر کدام از این الگوها و بیان تأثیرگذاری آنها در برنامههای عمرانی کشور،الگوی توسعه پایدار و راهبردهای آن در راستای رسیدن به توسعه پایدار روستایی،مورد بررسی قرار خواهد گرفت.بررسی پایداری روستایی،باتوجه به بحثهای مختلفی که در مورد روستا و عناصر و کارکردهای آن صورت میگیرد،دارای اهمیت است.بر همین اساس،پایداری روستایی از ابعاد اجتماعی اقتصادی،طبیعی و سیاسی مورد بررسی قرار میگیرد.
خلاصه ماشینی:
"کشور ما،با داشتن نزدیک به 6 دهه تجربه برنامهریزی(6831-7231)،در زمره پرسابقهترین کشورهای در حال توسعه است که نه تنها هنوز به هدفهای متعارف رشد و توسعه اقتصادی دست نیافته، بلکه،به نظر میرسد اکنون در مقایسه با آغاز دوره برنامهریزی و اجرای برنامههای اقتصادی در کشور،کفه ترازوی عوامل همسو با الزامات توسعه اقتصادی،به سود عوامل منفی،سنگینتر شده باشد(مکلئود، 0831:7).
امری که در چارچوب الگوهای گذشته،به تعارض میان هریک از ابعاد توسعه پایدار و واقعیتهای،ضرورتها و چشمانداز پیش روی توسعه روستایی در کشور و در راستای رسیدن به توسعه پایدار مردمان روستایی؛توسعه پایدار روستایی را،میتوان چنین تعریف کرد:توسعه روستایی،فرایند همه جانبه و پایداری است که در چارچوب آن،تواناییهای جمعیتهای روستایی در جهت رفع نیازهای مادی و معنوی و کنترل مؤثر بر نیروهای شکلدهنده نظام سکونت محلی(اکولوژیک،اجتماعی، اقتصادی و نهادی)رشد و تعالی مییابد(مؤسسه توسعه روستایی،1831:552).
اگر در صدد تعریف ویژگیهای مشترک برنامههای توسعه تدوینشده و نحوه اثرگذاری آن بر فضاهای روستایی کشور باشیم،میتوان به موارد زیر اشاره کرد: -اهمیت رویکرد رشد اقتصادی، -تمرکز رهیافت برنامهریزی فنی(مرکز محور و از بالا به پایین)، -روششناسی کمی و اثباتگرا، -برنامهریزی مجرد و بخشی، پیامدهای چنین ویژگیهای مشترکی در گستره نواحی روستایی؛تداوم نابرابری درتوزیع فرصتها و منابع میان نواحی شهری و روستایی و در نهایت آسیبپذیر بودن نظام زیست-فعالیت در گستره نواحی روستایی کشور است(مؤسسه توسعه روستایی،1831:862).
نتیجهگیری کشور ایران-با سابقه حدود 6 دهه برنامهریزی به شیوه علمی و اجرای 5 برنامه عمرانی پیش از انقلاب اسلامی و 4 برنامه توسعه پس از انقلاب-در زمره کشورهای دارای تجارب فراوان در این زمینه است."