چکیده:
پس از 11 سپتامبر 2001 سیاست خارجی ایالات متحدهء آمریکا،از اندیشههای نومحافظهکارانهای اثر پذیرفته است که نمود آن در جنبههای گوناگون سیاست خارجی آمریکا دیده میشود.اندیشههای لئواشتراوس و اثر آن بر نومحافظهکاران سبب شده است که آمریکا با کاربرد آموزهء«غیریتسازی»به دشمن تراشی در برابر خود بپردازد و از این راه منافع خود را پیش ببرد.در این پژوهش،که با هدف بررسی اثر اندیشههای لئواشتراوس بر نومحافظهکاری تنظیم شده است،نخست افکار این اندیشمند و روند پیدایش نومحافظهکاری در آمریکا بررسی میشود،و سپس به چگونگی بازتاب اندیشههای لئواشتراوس در سیاست خارجی آمریکا پس از 11 سپتامبر پرداخته میشود.
خلاصه ماشینی:
"نومحافظهکاران کنونی که شاگردان لئواشتراوس در دانشگاه شیکاگو بودهاند،اینک دستاندر کار تدوین سیاست خارجی آمریکا هستند و برپایهءاندیشههای او در زمینهء جداسازی خیر از شر،برتر شمردن دموکراسی غربی،و با تأکید بر کاربرد زور در کنار ابزارهای نرم،در پی پاسداری از برتری ایالات متحد آمریکا در جهان پس از جنگ سردند و در این راه از آموزههایی همچون ترویج دموکراسی و آزادی بهره میجویند و در واقع در پوشش این آموزهها،به اهداف خود مشروعیت میبخشند.
بیگمان ایدهء تغییر رژیمها میتواند از نظر درونمایه و ابعاد از یک سو و شیوه و راه اجرا از سوی دیگر بررسی شود: الف-درونمایه و ابعاد: 1-سیاسی 2-فرهنگی 3-اجتماعی 4-اقتصادی 5-نظامی-امنیتی ب-شیوه و راه اجرا: 1-از بالا و با دولتسازی 2-از پایین و با ملتسازی 3-همزمان از راه دولتسازی و ملتسازی برپایهء اندیشههای لئواشتراوس،نومحافظهکاران دگرگونسازی رژیمها را یکی از مبانی سیاست خارجی خود در نظر گرفتهاند:آمریکا بعنوان یک ابر قدرت نظامی،باید دولتسازی و ملتسازی را در جهان اسلام و منطقهء خاورمیانه به انجام رساند و دموکراسی موردنظر خود را حتی به گونهء تحمیلی برپا دارد و از آن پشتیبانی کند.
94 نومحافظهکاران چنین میپندارند که برای تثبیت رهبری جهانی آمریکا لازم است با وجود مخالفتهای داخلی و خارجی،به بحرانسازی در جهان ادامه دهند و اگر لازم باشد بار دیگر به نیروی نظامی متوسل شوند، زیرا از دید آنان پیروزی دوبارهء بوش در انتخابات گذشتهء ریاست جمهوری به معنی پذیرش سیاستهای محافظهکاران از سوی بیشتر آمریکاییان است و جهانیان نیز چارهای جز پذیرش هژمونی آمریکا ندارند."