چکیده:
در دورانی به سر می بریم که جامعه شناسی بیش از پیش از دنیای مورد مطالعه اش فاصله گرفته است و نیاز به آن چه من جامعه شناسی مردم مدار می نامم بیش از پیش حس می شود. مقصود من از جامعه شناسی مردم مدار آن علمی است که دغدغه اش «گروه های مردمی» و روشش آمیختن
با آنان است. فراخوان من برای به رسمیت شناختن جامعه شناسی مردم مدار همه جا به مذاق مخاطبانم خوش آمده و تحرکاتی در این زمینه صورت گرفته است.
من در این مقاله 11 تز ارائه می دهم. ابتدا در مورد ضرورت وجود جامعه شناسی مردم مدار دلایلی ارائه کرده و انواع گوناگون آن را برمی شمرم. سپس ماتریس چهارگانه جامعه شناسی (جامعه شناسی حرفه ای ، جامعه شناسی سیاست گذار ، جامعه شناسی مردم مدار و
جامعه شناسی جامعه شناسی انتقادی) را که از زمانی تا زمان دیگر، و از کشوری به کشوری
دیگر متفاوت است، بررسی کرده و نهایتآ به آن ویژگی هایی می پردازم که جامعه شناسی را نه به عنوان علم که به عنوان نیرویی اخلاقی و سیاسی از سایر رشته ها متمایز می سازد.
خلاصه ماشینی:
آن اشتیاق اولیه برای استقرار عدالت اجتماعی و برابری اقتصادی و دستیابی به محیط زیستی پایدار،و به بیانی ساده اشتیاق استقرار جهانی بهتر که بسیاری از ما را به تحصیل در رشتهء جامعهشناسی علاقهمند کرده بود،جای خود را به مدرکگرایی داده است.
و بالأخره،جامعهشناسی حرفهای وجهی انتقادی نیز دارد و آن هنگامی است که در درون و یا مابین برنامههای پژوهشی بحثهایی در میگیرد-مثلا میتوان به بحثهایی اشاره کرد که در مورد نظیر بحث در مورد اولویت نسبی طبقه ونژاد در تحلیلهای اجتماعی،و یا تأثیرات مثبت و منفی جهانی شدن بین جامعهشناسان در گرفته (1).
آنها ممکن است در این فاصله،همهء علاقهء خود را برای پرداختن به جامعهشناسی مردممدار از دست داده باشند و ورود به دنیای پرمنفعت سیاستگذاران،و احترام و اعتبار جامعهشناسان حرفهای را به دردسرهای کار در این حوزه ترجیح دهند.
دوباره تأکید میکنم که جامعهشناسی حرفهای مرکز ثقل رشته ماست اما جامعهشناسی حرفهای نیز برای بقای خود نیاز دارد که بهطور مستمر از طریق مسائلی که جامعهشناسیهای مردممدار و انتقادی مطرح میکنند به چالش کشیده شود.
بدون شک بین جامعهشناسی حرفهای و جامعهشناسی مردممدار وگروههایی که هریک از آندو پاسخگویشان هستند،تضادهایی وجود دارد اما آیا این مسئله میباید به شکلگیری جناحهایی متخاصم منتهی شود که هریک دیگری را شکل آسیبگونی از جامعهشناسی خطاب میکند؟ جامعهشناسی انتقادی و سیاستگذار نیز یقینا باهم در تضادند-یکی آزادی عمل و استقلالش را در دستی چسبیده و دیگری مشتریانش را-اما اگر هریک پارههایی از دیگری را در پیکر خود تشخیص دهند،میتوان وابستگی متقابل و همیاری را جانشین خصومت و تضاد کرد.