خلاصه ماشینی:
"سال بعد با نمایش رقص روی لیوانها باز به جشنواره میآید و اگرچه جایزهای هم نصیب اش نمیشود،اما به شش جشنوارهء معتبر تئاتر در کشورهای مختلف دعوت میشود.
یکی از آنها صحبت کردن بازیگران با صدای آهسته است که این شاید از علاقهء شما به سینما میآید که در تقابل با سنت تئاتری ایران استو نکتهء دوم فضای نمایش است که بسیار به فضای سینمای«اسکاندیناوی»نزدیک است.
چهقدر از این سردی در اجرای خود خانم نادیا رز بود؟و سؤال دیگرم این است که تا چه حد از این فاصلهگذاری که در اجرا هست،آگاهانه بوده؟چهقدر تئوریزه است؟ قانونی در تئاتر هست که این هنر را از بقیهء هنرها متمایز میکند و من دنبال آن هستم.
اگر یک دختر سفید موبور بگوید من یک دختر سیاه پوست هستم،این تضاد مخاطب را درگیر اثر میکند و یا این که چیزها و یا آدمهای نمایش در گذر زمان شرکت نمیکنند.
اما به طرز عجیبی مخاطب باور میکند که اینجا روسیه است و شخصیتها هم همان شخصیتهای روسیهء یک قرن پیش هستند،درحالیکه بساری از فیلمهای هالیوودی از ساختن فضای روسیه عاجز ماندند، مثل فیلم برادران کارامازوف ریچارد بروکس.
اما تفاوت فیلم لویی مال با اجرای شما در این است که در ان فیلم،بازیگران بازی میکنند.
ب. م:من مثالی میزنم تا شاید منظورمان از تفاوت بازی سرد با بازی مونوتن معلوم شود و این اختلاط لحنی که در کار شما وجود دارد.
اما این ترفند در کار شما جواب داده است.
شاید به همین علت من را یاد مدلی از اجراهای بعد از جنگ در اروپا میاندازد و از این منظر میتوان گفت که اثر شما به نوعی یک اثر پست مدرن محسوب میشود."