چکیده:
اگر قرار باشد آنانی که در عرصه اجرایی عملا تعیین استراتژیهای سازمانهای بزرگ را به عهده گرفتهاند در عرصه نظر نیز وارد شوند، شاید نتوانند تفکیک صحیحی بین سطح استراتژیک یعنی حوزه نفوذ استراتژیستها و سطح عملیاتی قائل شوند. به بیان دیگر، تعیینکنندگان استراتژی، شاید مدیریت استراتژیک را در کنار سایر مدیریتها قلمداد کنند. از سوی دیگر به هنگام نظریهپردازی به ویژه برای تعریف استراتژی هنوز هم این مساله وجود دارد که مدیریت استراتژیک به واسطه استراتژی تعریف میشود و مبنای تعریف به واقع همان استراتژی است و یا اینکه استراتژی را باید جزئی از مدیریت استراتژیک دانست و اساس استراتژی نیز قبل از هر چیز مدیریتی در سطح استراتژیک است و اصولا سطح استراتژیک و مدیریت استراتژیک چه مفهومی میتواند داشته باشد؟ این مقاله سعی بر آن دارد تا با پرداختن به تعریفی ریشهای از آغازگران این مباحث، پاسخ سؤالهای فوق را با توجه به مرور ادبیات استراتژی و استراتژیک، بیابد.
خلاصه ماشینی:
"در اینجا باید بداند که به چه کسی مدیون و پاسخگو است، چه دارد و چطور و با چه ساختاری میتواند به شرایط مورد آرزوی خود برسد؟ نتیجه این مدل را میتوان در شکل زیر که از کتاب این دو نویسنده اقتباس شده است مشاهده نمود(جانسون واسکولز، 1993): حال مشکل اصلی که در اینجا بروز میکند این است که چگونه باید بین این هشت مفهوم سازگاری ایجاد کنیم؟ میدانیم که همه مفاهیم از درون به هم پیوستهاند و باید برای حصول حداکثر نتیجه با هم باشند.
همچنین در بحث استراتژی در مدیریت سؤالی اساسی مطرح میشود که آیا استراتژی مربوط به یک سطح یا چند سطح خاص از سازمان است؟ پاسخ این سؤال این است که استراتژی در همه سطوح سازمانی قابلیت طرح دارد و از همین رو است که استراتژی واحدهای عملیاتی، استراتژی وظیفهای، استراتژی کسب و کار یا واحد تجاری استراتژیک و استراتژی کل شرکت یا سازمان را به عنوان سطوح استراتژی مطرح میکنند.
جدول زیر بهخوبی گویای این تفاوت است (رحمان سرشت، 1384: 32): مدیریت راهبردی به کل سازمان ناظر است و تغییرات بنیادی را مد نظر دارد و به جای اینکه تحت تأثیر منابع باشد خود با توجه به شرایط محیطی به منابع جهت داده و آنها را انتخاب میکند.
بدینترتیب مدیران استراتژیک، مدیران عمومی مسؤول عملکرد کلی و متمرکز بر مسایل استراتژیک هستند (این تعریف وابسته به درک مفهوم استراتژی از قبل است) و مدیران عملیات مسؤولیت وظیفهای حداکثر در سطح کسب و کار داشته و تصویر بزرگ از سازمان و محیط آن را در ذهن ندارند."