خلاصه ماشینی:
"هابرماس در کتاب نظریهی کنش ارتباطی براساس عقلانیت انتقادی بر آن میشود که عقلانیت،آرمانی نیست که از آسمان افتاده باشد،بکله در خود زبان ماست،و در بردارندهی نوعی نظام اجتماعی فراگیر و دموکراتیک است که هدفش رسیدن به توافق است،نه اعمال سلطه32.
این مبنای اخلاقی هابرماس و نوع نگاهش به جهان است که باعث میشود تا روانکاوی را الگوی علم انتقادی تلقی کند،چون سعی میکند فرآیندهای ناخود آگاهی را بر بیمار آشکار سازد که تعیینکنندهی کنشهای او است و آنها را تحت نوع کنترل خودآگاهانه در میآورد،به نحوی که در پایان به برقراری رابطهی برابر بین بیمار و روانکاو منتهی میشود82.
25 مکتب انتقادی نسبت به الزامهای فرهنگی بدبین بود و هر چند مردم را تحت نظارت آن و آلوده به آگهیهایی کاذب میداند،در عین حال معتقد است نیرویی مشابه لیبیدوی فرویدی(انژری جنسی به معنای عام)به آنها اعطا شده که سرچشمههای بنیادی عمل خلاقانه را برای آنها فراهم میسازد تا با این عمل بتوانند صورتهای - اجتماعی مدرنیت با عقلانیت خاص موسوم به «عقلانیت نظام اجتماعی»،روزبهروز در سایر حوزههای زندگی انسانی رسوخ کرده است.
گرچه این ژرفبینیهای نظری در حوزهی تکامل اجتماعی به رشتههای کاملا متفاوتی از دانش مربوط میشوند و باید از حوزههای مختلف دانش برای حل و فصل این پرسشها استفاده کرد،اما هدف تمام این پرسشها و پاسخ آنها بسط نقادی جامعه براساس یک - نظریهی ارتباطی راجع به جامعه است.
216;george friedman,the political philosophy of the framkfurt school,(new york:ithaca:cornel university press,1981);zoitan tar,the frankfurt school:uge critical theories of max horkheimer and theodor adorno,(london: routledge and kegan paui,1977),p."