چکیده:
مکتب وی ششیکه یکی از شش مکتب فلسفی هندویی است. این مکتب نیز به سان دیگر مکتب های فلسفی هندی در اصل به جستوجوی راه نجات است، اما از آنجا که این مقصود را متوقف بر شناخت درست نسبت به مقولات هستی (آنچه واقعیت دارد یا موضوع معرفت قرار می گیرد) می دانسته است در پی تبیین و دسته بندی این مقولات برآمده; و باز از آن رو که بر شناخت استدلالی و روش منطقی تکیه و تأکید داشته است در بازشناسی، تبیین و معرفی مقولات رویه استدلالی را پیش گرفته است. این جستار وی ششیکه را به آن قصد واکاوی کرده است که ببیند این مکتب چه فکرت ها و بینش هایی را برای فلسفه هندی، به طور عام، و برای سنت هندو، به طور خاص، به میراث نهاده است، اما در عین حال، به روالی رفته است تا برای عموم جویندگان فلسفه شرقی نیز، لااقل در حد معرفی یکی از مکتب های هندی مفید افتد.
خلاصه ماشینی:
"(12: چهارم: وی ششیکه سوتره) دلیل اندیشمندان وی ششیکه برای آنکه اثیر را فاقد ذره دانسته و بسیط تلقی کرده اند این است که، اگر اثیر نیز ذره ای و مرکب بود، دیگر چیزی که بتواند مایه پیوستگی و جدایی اجزای جواهر مادی مرکب باشد وجود نمی داشت.
اما چنان که از همین استدلالات می توان دریافت، روح در وی ششیکه همانا جوهری است که هم مدرک کلیات و محمل نهایی ادراکات ما بوده، و هم اینکه مایه حیات و حرکت و رشد و نمو موجودات، و هم عامل خودآگاهی ماست; زیرا از یک سو، بیشتر دلایلی که بر وجود روح اقامه کرده اند بر لزوم وجود عامل وحدتبخش و دربرگیرنده همه ادراکات برآمده از حواس مختلف و زمان های مختلف استوار است، (از این حیث، به نظر می رسد در این مکتب آتمن را با عقل کل نگر یکی گرفته اند.
اگرچه وی ششیکه در باره امور کلی می گوید: «مفاهیم، جنس، و نوع، مربوط به فهم اند،» (3، دوم، یکم: وی ششیکه سوتره) اما کلیت را یکی از هست ها (نوعی واقعیت) می شمارد; از این رو، در قبال مکتب های نومینالیستی مانند مکتب فلسفی بودایی قرار می گیرد، که اموری مثل کلیت و جزئیت را صرفا نامی مشترک می داند که ما به اشیا می دهیم; و نیز در برابر مکتب هایی مانند ادویتهودانته و جینه می ایستد، که دیدگاهی مفهوم گرایانه دارند و این گونه امور را مفاهیمی می دانند که حاکی از یک سلسله خصوصیات مشترک در اشیایند، بی آنکه خود به صورتی از صور واقعیت در خارج موجود باشند (به اصطلاح، معقول ثانی منطقی اند، که ظرف عروض و اتصاف شان هردو در ذهن است)."