چکیده:
فارابی، فیض را با قیود متعدد سلبی تبیین میکند و اولین صادر را عقل نخستین معرفی میکند. او پیدایش کثرت از طریق عقول را بر مبنای نظام ثنایی (تعقل ذات خویش و تعقل ذات واجبالوجود) تفسیر میکند، هر چند این تبیین را حکیمان پیشین به ویژه ابن سینا نپذیرفتند. او میان طبیعیات قدیم و نظریه فیض پیوند برقرار میکند و به همین جهت در اکثر رسالههایش تعداد عقول را به ده عقل محدود میکند و میگوید: از عقل اول تا عقل نهم در هر کدام یک عقل و یک فلک ایجاد میشود، اما عقل دهم (عقل فعال) مدبر عالم مادون قمر است. برخلاف نظر برخی نویسندگان، میان مکتوبات فارابی درباره تعداد عقول و افلاک، ناسازگاری وجود ندارد. فارابی در تبیین نظریهاش وامدار افلوطین بوده است، به همین جهت نظریه او با نظریه افلوطین از جهت فرم، شکل ظاهری و ایجاد موجودات، به ضرورت و سلسله مراتب موجودات شباهت دارد؛ اما او مقلد محض افلوطین نبوده و تحولاتی در این نظریه ایجاد کرده است و به همین جهت اختلافاتی میان نظریه او و نظریه افلوطین وجود دارد که عبارتند از:1. دخالت دادن طبیعیات در حوزه مسائل فلسفی؛ 2. تأثیرپذیری از ادبیات دینی؛ 3. تبیین کثرت به شکل ثنایی؛ 4. عدم تلقی یکسان از مفهوم عقل؛ 5. تفاوت سیاق کلام افلوطین و فارابی در برخی مواضع.
خلاصه ماشینی:
"برای فهم دقیق نظریه فارابی درباره نظام فیض، باید به پرسشهای ذیل پاسخ داد: ـ فارابی معنای اصطلاحی «فیض» را چگونه تبیین میکند؟ ـ وی سلسله مراتب (مبادی) موجودات را چگونه ترسیم میکند؟ با توجه به رسمیت شناختن کثرت و پذیرش قاعده «الواحد» از سوی فارابی، او پیدایش موجودات کثیر از واجبالوجود واحد را چگونه تبیین میکند؟ ـ او کثرت در عقول، به ویژه کثرت در عقل اول را چگونه تفسیر میکند؟ ـ آیا این تفسیر فارابی، مورد قبول حکیمان بعد از او قرار گرفته است یا نه؟ چرا؟ ـ کدام یک از حکیمان، تفسیر فارابی در مورد چگونگی کثرت در عقول را پذیرفتهاند و کدامیک، آن را با دیده انکار نگریستهاند؟ ـ او نحوه مشارکت اجرام سماوی در پیدایش امور کثیر در عالم طبیعت را چگونه تفسیر میکند؟ ـ آیا همانطور که برخی مؤلفان ادعا کردهاند، میان سخنان فارابی درباره تعداد افلاک در کتب مختلفش ناهماهنگی وجود دارد؟ و چه دلیلی برای رد این ادعا میتوان ذکر کرد؟ ـ فارابی در طرح نظریه خود تا چه میزان وامدار افلوطین بوده است؟ ـ بین این دو نظریه علاوه بر جهت فرم و شکل ظاهری، چه تشابهات دیگری وجود دارد؟ از دیگر سو، اختلافات بین آن دو در چیست و فارابی در نظریه افلوطین چه تغییراتی ایجاد کرده است؟ ـ آیا فارابی در بحث نظام فیض از ادبیات دینی تأثیر پذیرفته است؟ ما در این نوشتار، بر آنیم که در حد توان به بررسی و تحلیل پرسشهای پیشگفته بپردازیم."