چکیده:
«پیتر هال»،نظریهپرداز برجسته انگلیسی در زمینه برنامهریزی شهری،مؤلف کتابی است با عنوان«برنامهریزی شهری و منطقهای»که در آن تمام تجارب برنامهریزی شهری و منطقهای را در غرب،با دقتی کمنظیر و بیانی شیوا و گو.یا مورد بررسی و ارزیابی قرار داده است.فصل نهم و آخر این کتاب به جمعبندی و ارزیابی نهایی این بررسی اختصاص داده شده است،که تحلیلی عمیق و فشرده،بهویژه از تجارب رویکرد سیستمی در برنامهریزی شهری و مسائل کنونی آن،به دست میدهد.با توجه به غنای پشتوانه نظری و عملی این کتاب از یک طرف،و ایجاز و وضوح فصل یادشده از طرف دیگر،به نظر میرسد که آگاهی از آن برای علاقهمندان و دستاندرکاران برنامهریزی شهری در ایران بسیار ارزشمند و آموزنده خواهد بود.2 نوشته حاضر ترجمه همین فصل از کتاب است.در این نوشته سعی شده است که در عین رعایت سادگی و روشنی مطلب،به اصل محتوای آن خدشهای وارد نشود.فقط به منظور کمک به درک بهتر موضوع،برخی از عنوانهای فرعی به مباحث مختلف متن اضافه شده و برخی موارد نیز خلاصه گردیده است.
خلاصه ماشینی:
"از این مطلب چنین نتیجه گرفته میشود که همه برنامهریزیها درواقع فرایندهایی پیوستهاند که با تلاش برای تمهید شیوههای مناسب کنترل نظام مورد نظر،و سپس با در نظر گرفتن تأثیرات حاصل به منظور ارزیابی میزان کارآمد بوددن کنترل یا میزان تغییرات مورد نیاز بعدی در آنها،مشخص میشود،این دیدگاه از برنامهریزی کاملا با دیدگاه نسل قدیمیتر برنامهریزان،نظیر«گدس»یا«ابر کرامبی»،یا حتی نسلی که نظام برنامهریزی را در انگلستان پس از جنگ دوم جهانی برپا کرد،تفاوت دارد.
اما رویکرد تازه،که در طرحهای ساختاری جدید انگلیس متجلی بود و طبق قانون برنامهریزی سال 8691 تهیه میشدند،در عوض توجه خود را بر اهداف طرح و گزینههای مختلف دستیابی به آنها-که همهشان به جای نقشههای تفصیلی به صورت تحلیل و نوشته ارائه میشدند-متمرکز میکرد.
بسیاری از این مسائل ممکن است به قدری خصلت کلی و مجرد داشته باشن که تا زمانی که تصمیمات مهم و برگشتناپذیر گرفته نشدهاند،درک تأثیرات آنها برای مردم معمولی دشوار نمودار 1-پ-فرایند برنامهریزی از دیدگاه الان ویلسون (به تصویر صفحه مراجعه شود) این نمودار را باید از پایی به بالا در نظر گرفت؛البته ارتباط و پیوند متقابل مداومی میان همه سطوح هشتگانه وجود دارد.
رخی برنامهریزان بهویژه اصول پایهای رویکرد سیستمی را مورد تردید قرار دادند:عقیده علمی بودن این روش،بدان معنا که دنیا را میتوان به طور کامل شناخت و وضعیت آینده آن را پیشبنی کرد؛نیز این عقیده که برنامهریز میتواند بیطرف و مدافع منافع جامعمه باشد؛این عقیده که برنامهریز برای جامعهای برنامهریزی میکند که یک کل و توده همگن است و در آن باید رفاه کل مردم را به حداکثر براسند،بدون اینکه نگرانی بیش از حد برای مسائل مربوط به توزیع رفاه جایز باشد؛و این عقیده که وظیفه اصلی برنامهریزی حل و فصل واقعیات مربوط به رشد سریع و تغییر است(که در عمل به معنای انطباق با آنهاست)."