خلاصه ماشینی:
به راستی، دلایل و عوامل در این بن بست ماندن و بیان انتزاعی دانشهای بلاغی چیست؟دلایل و عواملی که، کتاب مذکور، بدون توجه، به آن پیش میرود و برای تازه جلوه دادن مباحث بلاغی، از روشی استفاده میکند، که شاید در حد نامگذاری و شواهد تازه باشد، اما بر پایه کهنگی استوار است.
آیا آنچه علوم بلاغی را درانزوا قرار میدهند، درک نادرست از زیباشناسی عصر، اصول و معیار زیبایی خواننده و مخاطبشناسی است؟یا مشکل در زبان، نوع بیان، واژگان، تعابیر و اصطلاحات این علوم است که نیاز به زبان جدید یا معادلسازی واژگان باشد؟و یا گره در مبنا، ساختار و پیکره مبنایی این علوم و در تبویب و تقسیم مباحث و مطالب است؟و شاید در مثالها و مصادیق و عدم ارائه ملاک و معیار روشمند، برای کاربردی کردن علوم بلاغی باشد؟و یا...
ساختار جملات، نوع بیان مطالب، نابگرایی و باستانگرایی زبان، معادلسازیهای غیر ضروری و غیر علمی واژگان و تعابیری که پس از گذشت سالیان دراز، از تعابیر مورد قبول اهل ادب و زبان هستند، نه تنها زاوبه جدید، در گستره علوم بلاغی نمیآفریند، بلکه هدف اصلی، یعنی نقل و انتقال مفاهیم بلاغی به خواننده نیز از دست میرود و درک مطالب بسیار دیریاب میشود.
دوش میآمد و رخساره برافروخته بود تا کجا باز دل غمزدهای سوخته بود نشانگری خرد یعنی چه؟آیا منظور نویسنده همان دلالت عقلی است؟و یا چیز دیگری و آیا برای درک نهاد حذف شده در این بیت احتیاج به نشانگری خرد است؟سنت ادبی و ساختار بیت، حتی کسی را که اندک آشنایی با ادب فارسی داشته باشد، رهنمون میکند به اینکه نهاد حذف شده(یار)است.