خلاصه ماشینی:
"عجیب است که در این دوران چند ساله که فضای آزادتری بود هدایت بیش از دو اثر بیرون نداد:یکی حاجی آقا که رویهمرفته ضعیف تشخیص داده شد و دیگری داستان کوتاه فردا و هردو به تأثیر جریانهای روز نوشته شده بودند،همین و بس.
در دوران بیست و پنج سالهای که از آن پسآمد،فرصت گرانبهایی از دست داده شد:شاید در تمام دوران تاریخ ایران هرگز اینهمه عوامل مساعد برای یک حکومت به دست نیامده بود که تعقل خود را بکار گیرد،و این فرصت را آنهمه مفت و آسان و سفیهانه برباد ندهد:از برکت وجود مصدق پول هنگفتی از نفت به کشور سرازیر گشته بود،به علت سرخوردگی از سیاست نوعی آمادگی و انضباط کار کردن در مردم پدید آمده بود.
از آنجا که اعتراض آشکار،خطر حتمی در پی داشت،راههای پنهانیتری جسته میشد:یعنی همان طریقهای که ایرانی در طی تاریخ خود به نحو مستمر بکار گرفته بود، و آن عبارت بود از ژکیدن،به رمز و کنایه و ایهام پناه بردن،حرف را جایگزین عمل کردن و یا مقدمهء عمل قرار دادن،و از این نوع...
از آنجا که روزنامهها و هفتهنامهها،همگی همان یک ترجیع بند را تکرار میکردند،راهی که برای جاری ساختن اخبار و اندیشههای نامتداول باز میماند،یا شعر نو بود و یا شایعه؛ولی شعر نو در دایرهای محدود،در میان عدهء معینی که نزدیک به تمام آنها جوان بودند،و گرایش خاص فکری داشتند حرکت میکرد.
*** از شخص دیگری که میخواهم بعنوان نمونه یاد کنم،جلال آل احمد است که او نیز کموبیش همان پایگاه را در نثر پیدا کرده بود که نیما در شعر."