چکیده:
مطالعهء کوتاهمدت در استرالیا و آلمان در سالهای 1998،2000،و 2003،2004،2006 صورت گرفته است.یافتههای این مطالعات نیز در تحلیل ما گنجانده شده و بهعنوان مبنای نگارش بخش سوم مورد استفاده قرار گرفته است؛این بخش،آموزش چندفرهنگی را بهعنوان مفهومی برای ارتقای آگاهی دانشجویان نسبت به اسلامهراسی در رسانهها-و در جای دیگر-مورد بررسی قرار میدهد تا به آنان کمک کند قابلیت رسانهای چندفرهنگی را به دست آورند. تحلیل روزنامهها،ارزیابی روزآمدی از نحوهء پرداختن رسانهها به مسئله مهاجرت و چندفرهنگگرایی یا-موضوع مطالعهء ما-اسلام و اسلامهراسی به دست میدهد.این امر به ویژه دربارهء وضعیت حاکم بر استرالیا یا آلمان مصداق دارد،چون کانالهای تلویزیونی اغلب اوقات به وضعیت دیگر کشورها میپردازند،گرچه تقاضا برای انعکاس بیشتر وضعیت مسلمانان،بخشی از گفتمان کنونی دربارهء تلویزیون را تشکیل میدهد.3کشور مهاجرپذیر است در نوشتار پیشین(بهطور مبسوط)و این نوشتار اشارات زیادی به فضای رسانهای این کشور شده است که این خود نشان از حاد بودن معضل در این کشور میکند.به هر روی تلاش شده تا از آمدن مطالب تکراری(نسبت به مطلب پیشین)خودداری شود. تا چه قبول افتد... *** این مقاله استرالیا و آلمان را بهعنوان دو کشور غربی در نظر میگیرد که مهاجرت مسلمانان را تجربه کرده و چندین دهه است که شمار زیادی از مسلمانان را در خود جای دادهاند.البته باید تفاوتهای این دو کشور را نیز در نظر گرفت.اینک این پرسش مطرح میشود که چرا قصد مقایسهء آلمان و استرالیا را داریم؟ چندین دلیل وجود دارد:هردو کشور به دولتهایی چندفرهنگی تبدیل شدهاند،گرچه بهعنوان کشورهای مهاجرپذیر پیشینهء بسیار متفاوتی دارند.باتوجه به این تفاوتها،سیاستهای چندفرهنگی و ضدتبعیض در استرالیا و تأثیر آنها بر آموزش چندفرهنگی ممکن است تأملات جدیدی را در آلمان و اروپا برانگیزد. ثابت شده است که اینگونه مطالعات تطبیقی بهترین راه نهفقط برای کمک به تبیین برخی پدیدههایی است که در کشورهای مختلف روی میدهند،بلکه بهترین روش برای روشن کردن مسایل مربوط به یک کشور از راه مقایسهء آنها با مسایل مشابه در کشورهای دیگر است.1 دستیابی به یک برداشت از دیدگاه استرالیاییها دربارهء تحولات مربوط به مهاجرت و پاسخهای آموزشی نسبت به آنا،به آن دلیل که استرالیا اغلب سریعتر از اروپا اقدام به یافتن پاسخ کرده،مفید و آموزنده است.هرچند که در سالهای اخیر از ایدهء چندفرهنگگرایی در استرالیا تا اندازهای عقبنشینی به عمل آمده است.البته،ما از این نکته آگاهیم که انجام مطالعات تطبیقی با دیگر کشورهای مهاجرپذیر مانند آمریکا یا کانادا و نیز دیگر کشورهای اروپایی مانند انگلستان،هلند یا سوئد بسیار مفید خواهد بود و بینشهای جدیدتری به دست خواهد داد.2تمرکز این مقاله عمدتا بر آلمان و استرالیا است تا بتواند رهیافتی کلیتر اتخاذ کند. ما بر این مسئله تمرکز میکنیم که چگونه اسلام در هردو کشور پذیرفته شده و اسلامهراسی در آنها به چه میزان است.ازاینرو،ما به بررسی رسانهها در هردو کشور میپردازیم تا نحوهء معرفی اسلام در آنها را دریابیم و در همان حال این اتصال را در نظر داریم که اسلام هراسی در این جوامع وجود دارد.این امر به طرح این پرسش منجر میشود که آیا رسانهها خود در خطر اشاعهء اسلامهراسی قرار دارند یا نه.دادههای ارائهشده در این مقاله عمدتا از روزنامهها برگرفته شده است و میان مطبوعات عامهپسند و مطبوعات جدی و وزین،فرق گذاشته شده است،در حالی که مقالات زیادی بهطور تصادفی از سال 1993 بدینسو گردآوری شده است،چندینواژهء دین و رسانه گستردهای بس وسیع را شامل میشود که در یک سر آن بحث از نسبت تکنولوژی و دین است و در سر دیگر آن بحث از چیستی دین،حضور دین در رسانه،تطبیق گزارههای دینی یا اقتضائات رسانه و... یکی از عناوینی که میتوان زیر چنین عنوانی(دین و رسانه)به آن پرداخت موضوع نمایش رسانهای ادیان و سلوک سیاسی،دینی و فرهنگی آنها در رسانههای دنیاست.از آنجا که حادثهء 11 سپتامبر به قطع تغییری محسوس در بازتاب رسانهای اسلام در جهان رسانهای داشت که در جاهایی ظالمانه و مغرضانه بوده و در جاهایی دیگر فرصتی به مسلمانان و عالمان داد تا در ورای این فرصت و افزایش توجه دنیا به اسلام آن را در کانون توجه رسانهها قرار دهند و اسلام را از غربت رسانهای نجات دهند،لازم دیدیم با استفاده از منابع جدید این بازتاب رسانهای را بررسی کنیم.در چند شمارهء پیش در قالب مقالاتی این مهم را پیگیری کردیم و تلاش داریم در این شماره و شمارهء آتی نیز دو مقالهء دیگر دربارهء اسلام،اسلامهراسی و رسانهها چاپ کنیم که بیشک به جز ارزش مرجعی برای پژوهشگران دانشگاهی میتواند در ترسیم یک فضای کلی برای برنامهریزان رسانهای موثر باشد. مقالهء پیشرو گرچه واجد بررسی ارتباط رسانهء مطبوعت غربی با مقولهء اسلامهراسی است ولی از آنجا که بازتابی از رفتار آشکار و پنهان ارباب رسانههای غربی است،میتوان آن را بیانگر نگاه جاری و ساری نزد ایشان دانست و از تعمیم آن به رسانههای تصویری و شنیداری غربی بهره برد گرچه در آن حوزهها هم نیازمند کنکاش دیگری هستیم.پیش از این در شمارهء 29 در یک مقالهء بلندبالا به بررسی وضعیت ترسیم اسلام در رسانههای استرالیا پرداخته بودیم.از آنجا که این
خلاصه ماشینی:
"یافتههای این مطالعات نیز در تحلیل ما گنجانده شده و بهعنوان مبنای نگارش بخش سوم مورد استفاده قرار گرفته است؛این بخش،آموزش چندفرهنگی را بهعنوان مفهومی برای ارتقای آگاهی دانشجویان نسبت به اسلامهراسی در رسانهها-و در جای دیگر-مورد بررسی قرار میدهد تا به آنان کمک کند قابلیت رسانهای چندفرهنگی را به دست آورند.
استرالیا از دههء 0791 بهطور جدی چندفرهنگگرایی و سکولاریسم را در کشور دنبال می کرده است و این امر به پذیرش بیشتر تفاوتها و تنوع در مدارس و دستکم تا حدودی در کل جامعه منجر شده است و در رسانهها نیز انعکاس پیدا کرده است.
71 لارسن81بر واقعیتی تأکید میکند که دربارهء آلمان نیز مصداق دارد و آن عبارت از این است که رسانههای سوئدی اغلب میان گروههای فرهنگی و هویتهای فردی بین مسلمانان تفاوتی قائل نمیشوند و یا نمیگویند که برخی مسلمانان،مذهبی نیستند.
جای هیچ شکی وجود ندارد که بحث روسری مدت زمان زیادی در رسانهها مطرح بوده است و احتمالا در آینده نیز چنین خواهد بود،چون تصمیم دربارهء اینکه آیا معلمان باید اجازهء پوشیدن روسری را داشته باشند و یا اینکه آیا باید پوشیدن روسری در نهادهای دولتی مجاز دانسته شود یا خیر،هنوز در بیشتر ایالات آلمان حل نشده است.
همچنین نمونهء نسبتا عجیب دیگری وجود دارد مبنی بر اینکه چگونه یک مطلب میتواند کاملا از عنوان آن متفاوت گردد؛در مقالهای با نام مسجد،به مثابه هدف آتشسوزی07که زیرمحور مسلمانان طبقهبندی شده است،نویسنده بخش بیشتر مقاله را به بحث در اینباره اختصاص داده که وزارت کشور به جای اینکه دربارهء خود آتشسوزی عمدی گزارش بدهد، دربارهء بروز تهدید جوامع موازی17هشدار داده است."