خلاصه ماشینی:
"نظریههای ترجمه تازه از<<نایدا>>به بعد شروع میشود،ولی هدف ما آسیبشناسی ترجمه در متون نمایشی است که لازم بود برای ورود به دنیای نمایش به عنوان یک ژانر ادبی ابتدا پیرامون خود ترجمه و سپس ورود این علم به ایران توضیح دهیم.
اما آنچه مسلم است،عصر ترجمه و اقتباس ادبی،به همراه تجدد ادبی سرآغاز و حسن ختامی دارد:سال 3321 ش،تاریخ درگذشت قاآنی آخرین شاعر بزرگ نئوکلاسیک در دوره قاجاریه و سال 1031، تاریخ انتشار<<یکی بود،یکی نبود>>جمالزاده و<<افسانه>>نیما یوشیج،هریک از این دو،نماینده دگرگونی در ذوق ادبی و نیز شرایط حاکم بر این برهه از جامعه ایران بهشمار میآیند؛تغییری که عمدتا از پیوند مداوم با غرب ایجاد شده و ابزار اصلی آن نیز ترجمه بود.
ولی پیش از ورود به دنیای نمایش میتوان این را هم اضافه کرد که علاوه بر مسئله ذائقه ادبی،و تأثیر جامعه ما از آنچه تحولات جامعه غربی در جریان ادبی و فرهنگی داشت،ترجمه عموما تابع موج نیز بوده است.
متن تئاتری بدون اجرا ناکامل است،چون فقط در اجراست که توان بالقوه متن بروز میکند و همین امر مترجم این حوزه را با یک معضل جدی مواجه میسازد:اینکه آیا وی باید نمایشنامه را به عنوان متنی صرفا ادبی ترجمه کند،یا باید سعی کند آن را در مقام نظام پیچیدهتری که در اجرا تبلور مییابد ترجمه کند؟ یک بررسی گذرا نشان میدهد که نمیتوان متن نمایشی را براساس شیوههای رایج در ترجمه متون ادبی یا نثر ترجمه کرد.
(هرچند که در اغلب موارد چنین است!)گرایش به این دیدگاه را باید براساس سنت ترجمه متون نمایشی در ایران نیز تفسیر کرد؛سنتی که بهرغم تاریخچه نسبتا کوتاهش،هنوز که هنوز است تأثیر خود را بر ترجمههای امروزی نمایشناهها میگذارد."