خلاصه ماشینی:
سعدی دربارۀ یتیمنوازی در باب دوم گلستان الحقداد معنی داده و چون درّ یتیم سخن گفته است: {Sپدر مرده را سایه بر سر فکن#غبارش بیفشان و خارش بکن#عجب نیست پژمرده و تیره بخت#که بیبیخ تازه نباشد درخت#چو بینی یتیمی سرافکنده پیش#مده بوسه بر روی فرزند خویش#اگر سایۀ خود برفت از سرش#تو در سایه خویشتن پرورشS}فصاحت و بلاغت گفتار به جای خود،این همهدقت اخلاقی و رقت قلب از کجاست؟از این جهت استکه سعدی به قول خودش در کودکی یتیم شده و از درداطفال یتیم خوب خبر داشته است: {Sمن آنگه سر تا جور داشتم#که سر در کنار پدر داشتم#مرا باشد از درد طفلان خبر#که در طفلی از سر برفتم پدرS}اینها نمونه است برای انگیزۀ عواطف و احساسات وتمایلات نهفته،که اطلاع بر سابقه احوال و محیطپرورش اشخاص ما را به کشف این گونه از امور هدایتمیکند و به این جهت گفتم که در مورد شیخ در عیناینکه باید به آثار زندۀ ارزندۀ او بیشتر اهمیت داد،ازترجمه حال و سرگذشت زندگانی او نیز که اتفاقا مملو از احوال و وقایع شگفتانگیز است هم نباید غفلت کرد.
» {Sشنیدهاید مقالات سعدی از شیراز#همی برند به عالم چو نافۀ ختنیS}امروز هم بعد از حدود هفتصد سال که از عصر شیخبزرگوار میگذرد وضع و حال بر همان منوال است که درزمان خود او بود و این معنی را خود شیخ خوب دریافته بودکه گفت:{Sهر کس به زمان خویشتن بود#من سعدی آخر الزمانمS}گلستان سعدی تحولی در نثر فارسی به وجود آوردکه دنبالهاش تا عصر حاضر کشیده شده و هنوز دورۀسلطنت ادبی سعدی پایان نیافته است.