چکیده:
در این مقاله، تفسیر المیزان و التفسیر الکبیر از نظر روششناختی مورد مقایسه قرار گرفته است. از رهگذر این مقاله روشن خواهد شد که علامه طباطبایی با تکیه بر چه شاخصهایی اندیشههای فخر رازی را قبول یا رد کرده است. گفتنی است که بسیاری از اختلافات این دو مفسر معلول باورهای مبنایی آنان است؛ ولی بسیاری از اختلافها به تفاوت روش آنان در تحقیق بر میگردد.
خلاصه ماشینی:
همچنانکه فرمود: « تَعْلَمُ ما فی نَفْسی وَ لا أَعْلَمُ ما فی نَفْسِکَ»(المائدة، 116)؛ حال آن که « کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ » شامل حال او نمیشود؛ علاوه بر این مرگ برای او محال است و نیز در جمادات تخصیص خورده است؛ چون آنها نیز نفوس دارند؛ ولی نمیمیرند و عامی که تخصیص خورده باشد در غیر مورد تخصیص حجّت است و همین آیه کلام فلاسفه را باطل میکند که گفتهاند: ارواح بشری و عقول مفارقه و نفوس فلکیه مرگ ندارند(همو، 22/146، ذیل آیه).
2. اینکه فخررازی جمادات را با آیة « کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ » تخصیص زد، صحیح نیست؛ زیرا با آیه «کُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْیاکُمْ»(البقرة، 28) و همچنین با آیه « أَمْواتٌ غَیْرُ أَحْیاءٍ» (النحل، 21) و دیگر آیات منافات دارد(همان، 14/434، ذیل آیه)؛ زیرا در این آیات خداوند موت را به جمادات نسبت داده است؛ یعنی کلمه نفس شامل انسان می شود وجمادات تخصصاً از حکم آیه خارج است.
مرجع ضمیر « فَلا یُسْرِفْ » فخررازی در تفسیر آیه « وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ إِنَّهُ کانَ مَنْصُوراً» (الاسراء، 33) گفته است: ضمیر در «فلایسرف» به قاتل برمیگردد؛ هرچند که کلمة قاتل در آیه نیامده است، ولی سیاق بر آن دلالت دارد و ضمیر«انه» به «من» برمیگردد و در نتیجه معنا چنین میشود: قاتلها بدانند که ما برای صاحبان مقتول که مظلوم کشته شدند، تسلّط قرار دادیم؛ پس در آدمکشی اسراف نکنند و به ظلم کسی را نکشند؛ زیرا کسی که به ظلم کشته شود، از ناحیة ما یاری شده است؛ چون ما صاحب خون او را تسلّط قانونی دادهایم»(همو، 20/162، ذیل آیه).