خلاصه ماشینی:
با بیان و تصاویری دارای تازگی وابداعات در خور تأمل و درنگ،و ما در این نوشتار آن راصفحه میزنیم: نخستین قطعه که از پایان آن دانسته میشود درسوئد گفته شده،تابلویی ساده و گویاست،نشانگر امنیتو رفاه باشندگان دیار از مابهتران،نیز گسستگیانسانها از هم،و بیتفاوتی نسبت به هم: اینجا/درهای باغها/تا عصر نیمه باز است/پامینهی به باغ/گلهای خیس را میبینی/و چهرههافراموشت میشوند.
در قطعۀ«و ناگهان»میتوان تصویر مبارزات خلقرا-نهان در هفت لایۀ زبان و کلام-بازشناخت:هنوز/برای من روشن نیست/چگونه،جایی ناگاه ماهیان/کنار یکدیگر جمع میشوند/و ناگهان صیاد میرسد/واین تجمع را تور میکند.
شاعر که در این قطعه سخن را میستاید،درحقیقت«اندیشه و اندیشیدن»را میستاید،و یادآور آنتمثیل معروف است که: «گفتند:نبین!چشم روی هم نهادم.
این را از آن دو چشم/و از آن نگاه -که هیچگاه ندیدم/دانستم(9) در اینجا دفتر شعر مشتی نور سرد را که من«یکسینه سخن گرم»میخوانمش،فرو میبندم.