چکیده:
توپوگرافی هر منطقه نقش بسیار مهمی در ایجاد و توسعه ی سکونتگاه های انسانی و نحوه شکل گیری واحدهای مستقر در آنها دارد. علاوه بر این تابعیت ساختاری مساکن و بالاخص مساکن روستایی بیش از دیگر عوامل محیطی متاثر از عامل توپوگرافی است. بررسی نقش توپوگرافی در شکل گیری فیزیکی- کالبدی مساکن روستایی و تعیین میزان همبستگی و پیوند بین عوامل مزبور و نیز ارزیابی نقش عامل توپوگرافی در میزان مطلوبیت ساختار فیزیکی واحدهای مسکونی روستایی مورد مطالعه، اهداف پژوهش حاضر را تشکیل می دهند. جامعه آماری تحقیق حاضر عبارت از 15 روستا از روستاهای استان آذربایجان شرقی با توپوگرافی های متفاوت (کوهستانی، دامنه ای، دشتی و جلگه ای) می باشد. برای بررسی روابط بین متغیرها و تحلیل قدرت پیوند بین عامل توپوگرافی و ویژگی های فیزیکی- کالبدی مساکن از همبستگی «پیرسون» استفاده می شود.
خلاصه ماشینی:
"بر این اساس برای برقراری همبستگی، پیوند و نظم منطقی بین عوامل طبیعی، اجتماعی، اقتصادی و مسکن و به طور کلی ایجاد رابطه ای معقول و متناسب در میان اجزا و عناصر مختلف مؤثر در مسکن و در نهایت برای دستیابی به الگوی مناسب، علاوه بر مد نظر قرار دادن ویژگیها و شرایط انسانی، دخالت دادن کلیه عناصر و شاخص های محیطی نیز امری ضروری و اجتناب ناپذیر است، در این میان به نظر می رسد که بیشترین تأکید باید بر خصوصیات و ویژگیهای محیطی باشد، چرا که این گونه عوامل بیشترین تأثیرگذاری را در شکل گیری فیزیکی- کالبدی مساکن روستایی و میزان مطلوبیت آنها بر عهده دارند.
- بحث و نتیجه گیری نتایج حاصله، تحت دو عنوان: نتایج آمار توصیفی و نتایج تحلیل آماری تشریح می شود: 1- نتایج توصیفی 1ـ1ـ نتایج حاصله نشان می دهد که عامل توپوگرافی به عنوان بستر طبیعی شکل گیری فعالیت و زندگی گروههای انسانی، ضمن تاثیرگذاری بر توزیع آبادی ها و خانوارها، در شرایط کمی و کیفی واحد های مسکونی آنها نیز نقش بسزایی ایفا می کند، به طوری که در روستاهای مستقر در مناطق جلگه ای و دشتی به جهت وسعت زمین قابل ساخت و ساز، مساکن اغلب یک طبقه ساخته شده اند.
امید است که در برنامهریزیهای آتی در خصوص مسکن روستایی پیشنهادهای زیرمد نظر قرار گرفته و شرایط زیستی مناسبی برای روستاییان زحمتکش کشورمان ایجاد گردد: 1- ارتقاء شاخص های کیفی واحدهای مسکونی (استحکام، عمر ساختمان و غیره) و منطبق کردن ساخت و سازهای روستایی با شرایط جغرافیایی منطقه: یکی از مواردی که در کاهش میزان مطلوبیت واحدهای مسکونی مورد مطالعه تأثیر گذار بوده، همانا استحکام کم مساکن و برخورداری حدود 22 در صد آنها از مصالح ساختمانی کم دوام و یا بی دوام (خشت وگل، خشت و چوب و غیره) بوده است."