چکیده:
بوطیقای ساختارگرا-در میان دهها شیوهء نقد ادبی که در مطالعات ادبی به کار بسته میشوند-در عین پرهیز از گرایشها و سویهگیریهای فرامتنی که رنگ و هویتی بین الاذهانی دارند،به دنبال فرو کاستن پدیدارهای ادبی به اجزای قانونمدار و عینی چون«زبان»است و اغلب تحلیلهایش را از زبان شناسی به وام گرفته و در جهت تبیین ساختار سخن و توصیف صورتبندی و کشف روابط آنها از نشانهشناسی نیز مدد میگیرد. میزان کاربستپذیری این روش در ادبیات فارسی و بررسیهای ادبی، ضمن انتخاب حکایاتی چند از منظومههای شیخ عطار،بحث اصلی در این مقاله است.
خلاصه ماشینی:
"در اینجا با ذکر کامل یک نمونه داستانی کوتاه قابل قرار گیری در این واپسین گروه نشانهای،سخن را به پایان میآوریم: یکی از خواجه جندی بپرسید که تو به یا سگی وز کس نترسید مریدانش دویدند آشکاره که تا آنجا کندش پاره پاره به یک ره منع کرد آن جمله را پیر بدو گفتا نیم آگه ز تقدیر نشد معلومم ای جان پدر حال جوابت چون توان آورد در قال گر از اوباش راه ایمان برم من توانم گفت کز سگ بهترم من وگر ایمان نخواهم برد از اوباش چو مویی بودمی من بر سگی کاش در بیت نخست،عبارت«وز کس نترسید»،به توصیف بافت موقعیتی داستان پراخته و از آن چنین بر میآید که شیخ،مریدانی متعصب داشته که بیحرمتی به مراد خود را بر نمیتافته و جسارتگران به ساخت او را پاسخی تند و قهرآمیز میدادهاند؛در بیت دوم،فعل«دویدند»،نشان دهنده واکنش شتابناک مریدان است و قید«آنجا»نیز که یک نقش نمای زمانی (tempotal) است،به مجازات فی المجلس و بیتأخیر پرسشگر و واگذار نکردن تنبیه او به زمان و مکانی دیگر اشاره میکند و بر دلالت شتابزدگی موجود در فعل«دویدند»میافزاید؛قید«آشکاره»در همان مصراع،از باز بودن دست مریدان در برخورد با حرمتشکنان شیخشان خبر میدهد و در این میان، عبارت«کنندش پاره پاره»نمایانگر خشونت بسیار مریدان است که رفتار درندگان تیز چنگ و دندان هنگام حمله به طعمه را فریاد میآورد."