خلاصه ماشینی:
"در این ترانهها مؤلفههای شعر سنتی هست اما برای اینکه با موسیقی همراه شود و با مردم بتواند ارتباط برقرار کند،خیلی رقیق است.
اما خوانندههای دیگری که گاهی رفتارهای روشنفکری از آنها سر میزد یا ترانههایی که شعر آنها قوامی داشت و موسیقیاش هم با معیارهای روز موسیقی گوشنواز بود،بیشتر بین مردم رواج پیدا کردند تا کسی مثل فرهاد که نه لحنش خیلی آشنا بود و نه با موسیقی خیلی دم دستی سروکار داشت.
بخش زیادی از هیاهوی این امواج شعری که به ترانه هم راه پیدا کرده و هیاهوی این سرو صداهای مکتبهای جدید شعری از طریق ترجمه یا فلسفه غرب وارد شعر ما شده است.
در بعضی از ترانههای امروز نگاه سنتی دههء پنجاهی دیده میشود و عموما رمانتیسیسمی به شکل نوستالژی و خاطرهانگیز بودن در این کارها جریان دارد.
اما ترانه نمیتواند یک لحظه منحصر به فرد باشد چون به یک زبان،یک لحن و نهایتا یک موسیقی متصل است.
این است که فکر میکنم ترانه دارد به تضعیف شعر کمک میکند.
برای همین است که ترانههای سهل الوصول امروز نمیتوانند بین مردم رواج پیدا کنند.
مخاطب عمومی و مردم متوسط فرهنگی ما دغدغههای جدی معاصر ندارند آن وقت شعر مهجور و ترانه خاص میشود.
چند تا صدای منحصر به فرد در فرهنگ امروز موسیقی ایران هست که آنها هم شخصیت پردازی شدهاند(مثلا با همهء اعتبار و آسمانی بودن صدای استاد محمد نوری شما هیچ وقت توقع شنیدن کار سیاسی از او ندارید)معمولا معدودی جوان هستند که متأسفانه بیشترشان یا از جهت جنس صدا و یا از جهت صداسازی و یا از جهت شیوهء بیان تحت تأثیر خوانندههای نامدار هستند."