چکیده:
اولین وجه تمایز میان زبان جمعی ارتباطی و زبان فردی شعر،حد اقل در شعر سنتی ما موسیقی کلامی است.ابزار آفرینش موسیقی شعر،از سه بعد قابل بررسی است:وزن عروضی،قافیه و ردیف،و تکرارهای آوایی درون ابیات.بهطور کلی موسیقی شعر فرخی سیستانی،به جهت موقعیت زندگانی شاعر و همزیستی با دربار غزنوی،شاد و پرسرور است.بحر رمل پرکاربردترین وزن عروضی در دیوان اوست. آنچه تحت عنوان بحر نامطبوع مطرح میشود در میان اشعار او بسیار نادر و فقط محدود به دو قصیده اوست که گویا برای انجام وظیفه و رفع تکلیف سروده شده چرا که روحی سرد و ساکت بر فضای آن حاکم است و شور و حال عاطفی در آن دیده نمیشود.کاربرد ردیف در قصاید او آمار چشمگیری ندارد اما در 41 قصیدهء مردف،توانایی و تسلط کامل شاعر در استفاده از ردیف جلوهگر شده است.قافیهء مختوم«ر»در قصاید او بالاترین بسامد را دارد و تقریبا تمام ممدوحان او درین قصاید حضور دارند و قصیدهء معروف توصیف داغگاه امیر ابو المظفر چغانی نیز جزو همین قصاید مختوم به اوج«ر»است.علاوه بر موسیقی حاصل از بحور عروضی و قافیه و ردیف،در درون بیتها هم موسیقی حاصل از واجآرایی، تکرار نحوی،جناس،تنسیق صفات،رد الصدر علی العجز و رد العجز الی الصدر،و قلب مطلب گوشنوازی میکند که آوامندی آن از رهگذر تکرارهای آوایی ایجاد شده است.بنابراین تکرارها در موسیقی آفرینی شعر شاعر،نقش کارآمدی داشته خوشنوایی را با هماهنگی و نظم خطی همراه میسازند.
خلاصه ماشینی:
"یکی از این کاربردها که در دیوان شاعر بسامد نسبتا بالایی هم دارد صنعت جناس است: جناس ناقص(اختلافی) گل همی گل گردد و سنگ سیاه یاقوت سرخ زین بهار سبزپوش تازه روی آبدار (ص 801،ب 8702) گه کشد خصم و گه کشد سیکی گه کند صید و گه زند چوگان (ص 662،ب 4725) جناس افزایشی تا برکه و بر دشت به آذار و به آذر بر سنگ سمن روید و خیری دمد از خار (ص 661،ب 8333) عاشقان بوس و کنار و نیکوان ناز و عتاب مطربان رود و سرود و می کشان خواب و خمار (ص 671،ب 4253) وز دژم روی ابر پنداری کاسمان آسمانه ایست خدنگ (ص 012،ب 7914) هر آن دودمان کان نه زین کشورست بر آید همی دود از دودمان (ص 942،ب 0794) جناس مضارع(اختلافی) دوستان و دشمنان را زا تو روز رزم و بزم شانزده چیزست بهره وقت کام و وقت کار (ص 971،ب 6553) بدین دل گرفتست گستاخ وار به زر و به سیم اندرون خان و مان (ص 942،ب 7694) اجل میان سنان و خدنگ او گشته است ازین رونده بدان و از آن دونده بدین (ص 392،ب 4685) به نوک تیر فرو افکند ز کرگ سرون به ضرب تیغ فرود آورد ز پیل سرین (ص 492،ب 1785) جناس خطی(اختلافی) تا زان چون کبک دری بر کمر یازان چون سرو سهی در چمن (ص 713،ب 4836) راست گفتی هزیمتی سپهند خسته و جسته و فکنده سپر (ص 101،ب 5491) امر کن تا به در کاخ تو از عود کنند آتشی چون گل و بگمار و به بستان بگماز (ص 402،ب 7704) جناس اشتقاق عطار شد آن عارض و آن خط سیه عطر هم عاشق عطرم من و هم عاشق عطار (ص 88،ب 7661) ز گنگ زود به فرمان شاه بستاند هزار پیل دمان هر یکی چو حصین حصین (ص 182،ب 4955) جناس شبه اشتقاق هر آینه که ز دیدار آفتارب شود به کوه سنگ عقیق و به دشت گل عقیان (ص 413،ب 0236) در همه چیزها که بینی هست خلق را عجز و خواجه را اعجاز (ص 202،ب 3304) هر سپاهی را که چون محمود باشد شهریار یمن باشد بر یمین و یسر باشد بر یسار (ص 55،ب 3801) اندر این هفته شکاری کرد کز اخبار آن قصر بر قیصر قفس شد خانه بر خان آشیان (ص 733،ب 7676) این کارکردهای هنری زبان اگرچه از نظر موسیقی آفرینی و موسیقی افزایی شعر جایگاه خاص خود را دارند و به کمک وزن و قافیه و ردیف میآیند،که از نظر شکلی و خطی نیز نوعی هماهنگی دیداری پدید میآورند و خواننده را لذت دیداری و شنیداری ویژهای میرسانند."