چکیده:
در این مقاله مقایسهای میان نگرش کلی ارسطو-البته مطابق با یکی از تفاسیر معتبر از اندیشه او-و نگرش کلی ابن سینا به دانش برین یا فلسفه اولی و موضوع محوری آن صورت میگیرد.که براساس برخی آموزههای مسلم و معروف ارسطویی،به ویژه نظریه او درباره همنامهای منسوب به امری واحد،موضوع حقیقی و محوری این علم از نظر او،موجودات مفارق ازلی و در نهایت محرک اول است.بر این اساس بحث از سایر موجودات در فلسفه اولی بحثی ثانوی،و به لحاظ آن انتسابی خواهد بود که آنها در نامیده شدن به نام«موجود»وامدار آن هستند. روشن است که این نگرش برخلاف سنت رایج فیلسوفان مسلمان در مواجهه با فلسفه اولی و موضوع آن است؛زیرا ایشان،و نیز مدرسیان متأثر از ابن سینا موضوع این دانش را با دایرهای وسیعتر در نظر میگیرند و اثبات واجب الوجود را در زمره مسائل این دانش به حساب میآورند.ازاینرو تفکیک این دانش به دو بخش الهیات بالمعنی الاعم(امور عامه)و الهیات بالمعنی الاخص(ربوبیات)صورتبندی میشود. تفکیکی که در ارسطو یافت نمیشود.بلکه فلسفه اولی برای او در کل یک خداشناسی تمامعیار است.
خلاصه ماشینی:
"الهیات بالمعنی الاعم نام دارد،و بخشی که اختصاص به موجود واجب و صفات و افعال آن دارد تحت نام الهیات بالمعنی الاخص و به عنوا جزئی از دانش اعلی و نه همه آن به حساب میآید،که البته در بسیاری از موارد بررسی موجودات مفارق هم مشمول این بخش میگردد،و ازاینرو نام این بخش ربوبیات هم خوانده شده است(ابن سینا،3631،ص 41-51) پیشتر دانستیم که از نظر ارسطو«کلیت»فلسفه اولی و موضوع آن به معنای «تقدم و اولیت»است،حال آنکه تلقی ابن سینا از کلیت موضوع این دانش«سعه و شمول مفهومی»است که بالطبع معنای کلیت خود دانش را هم تحت تأثیر قرار میدهد،به نحوی که در نتیجه،مراد از آن،شمول یکسان این دانش نسبت به جمیع موجوداتی خواهد بود که تحت مفهوم«موجود بما هو موجود»جای میگیرند.
اما در اندیشه فیلسوف دیگر دو دسته از موجودات،به عنوان اقسام یک مفهوم انتزاعی و عام(موجود بما هو موجود)در کنار هم،و بدون آنکه یکی از آنها در عرض ذاتی بودن برای این موضوع هیچ رجحانی داشته باشند،مورد بررسی قرار میگیرند و حتی بالاتر،فرض بر این است که با آنکه وجود موجودی با ویژگیهای محرک اول ارسطو و یا واجب الوجود ابن سینا مسلم و مفروض نباشد،میتوانیم به چنین دانشی وارد شویم،درحالیکه مطابق با عبارت ارسطو در کتاب متافیزیک (Aristotle,1941,1026 a 23-32) دانستیم که از نظر ارسطو اگر ما قاتل به چنین موجودی نباشیم،اساسا نمیتوانیم به دانشی با نام فلسفه اولی وارد گردیم،بلکه چنان که ارسطو در آنجا میگوید،نخستین دانش در آن صورت دانش طبیعیات خواهد شد."