چکیده:
محور اصلی بحث در این مقاله، بررسی زمینهها و علل شکل گیر یکی از قیامهای عصر
صفویه است که در سال 1038 هجری، در آغاز زمامداری شاه صفی(1052-1038 ه.ق)در ایالت
گیلان به وقع پیوست و به قیام«غریب شاه»و«عادلشاه»معروف شده است.هر چند طراحان
اولیه این قیام تعدادی از اعیان و بزرگان ناراضی محلی بودند، لیکن به سرعت دامنه آن
گسترده شد و بسیاری از مردم شهرها و روستاهای گیلان در مخالفت با دولت مرکزی، با
قیام همراه شدند.اعیان و بزرگان به قصد دستیابی به قدرت دودمانی و محلی، و مردم فرو دست مناطق
گیلان بر ضد نظام اقتصادی موجود و بهره کشیهای عمال دولت از آنان، از فرصت پیش
آمده بهره جستند و قیام گستدهای را ترتیب دادند.تبیین این قیام، بررسی زمینهها و
علل بروز، شناخت عوامل شکست و پیامدهای آن هدف اصلی این مقاله است.
خلاصه ماشینی:
"حکام محلی گیلان هر بار به قصد حکمروایی مستقل، از اطاعت دولت صفویه سر باز میزدند که این امر دخالت قزلباشان در امور گیلان را به دنبال داشت، تا اینکه با شورش خان احمد خان گیلانی در آخرین سالهای سده دهم هجی قمری، شاه عباس توانست با شکست و فراری دادن او و بر انداختن حکومت محلی گیلانی، آن ایالت را به«خاصه»تبدیل کند و اداره آن را به دست وزیر اعزامی واگذار نماید.
3-سیاست اقتصادی شاه عباس مبنی بر خاصه نمودن گیلان، افزایش بار مالیاتی بر مردم و کشاورزان، انحصار ابریشم گیلان در دست شاه، و ظلم و ستم بیش از حد دیوانیان در گیلان بر مردم و برقراری تحمیلات و مالیاتهای گزاف بر روستاییان، و عدم رسیدگی دولت به اوضاع پریشان آنها، همه موجب بروز نارضایتی و خشم توده مردم شد و آنها نیز به قصد تغییر شرایط موجود به نفع خویش و دستیابی به مال و اموالی که در تصرف دیوانیان بود و آن را حق خود میپنداشتند، وارد قیام شدند و به سرعت یا قیام اجتماعی علیه دولت صفوی و نظام اقتصادی حاکم شکل گرفت که عمده مناطق گیلان را در برگرفت.
یکی از این واقعه نگاران رسمی در بیان این حادثه مینویسد:«جمعی از مردم گیلان که به سمت کم عقلی و صفت نادانی ضرب المثل اهل جهاناند، چون از قضیه ناگزیر حضرت غفران پناهی آگاه گشتند بر سر آرزویی که از دیر باز تخمیر وجود ایشان بود رفته شخص مجهول القدری را به اعتبار آنکه پسر جمشید خان است موسوم به غریب شاه نموده به مسند حکومت آن دیار نشانده غاشیه اطاعتش بر دوش کشیدند و در اندک فرصتی جمعی کثیر و جمی غفیر در سلک ملازمان و جانسپارانش منتظم گشته شورش و فساد آغاز نهادند و از قصبه لشته نشا..."