چکیده:
دیدگاه رایج درباره فلسفه تحلیلی این است که فلسفه مزبور منشأی انگلیسی ـ آمریکایی دارد و راسل و مور نیز از بانیان آن هستند؛ ولی مایکل دامت معتقد است: خاستگاه واقعی فلسفه تحلیلی آلمان، و فرگه نیز مؤسس و پیشگام آن است؛ زیرا تحلیل فلسفی چیزی جز تحلیل اندیشهها از رهگذر زبان نیست و این همان رسالتی است که نخستین بار فرگه آن را مطرح کرده بود. دامت معتقد است که فرگه با طرح نظریه «چرخش زبانی»، در آثار ماندگار خویش، به نامهای «مقدمه مبانی حساب» و «مفهومنگاری» موجب شد تا پرسش شناسایی در فلسفه کلاسیک، یعنی نسبت میان تفکر و اشیا، به مسئله رابطه زبان و دلالت و معنا تبدیل شود. مبنای این نظریه، اصل «اصالت متن» است که بر اساس آن، فقط در متن جمله است که واژه معنا مییاید؛ یعنی اندیشهها از طریق جملات انعکاس مییابند و سخن گفتن از ساختار اندیشه، سخن گفتن از پیوند معنایی اجزای جمله است. البته، در اصل این اندیشهها هستند که صادق یا کاذبند و جمله صرفا معنای ثانوی، متعلق صدق و کذب قرار میگیرد. این نوع رویکرد به مسئله شناسایی، که از سوی فرگه ارائه شده، همان چیزی است که موجب ظهور فلسفه تحلیلی شده است. سایر اندیشمندانی که عموما به زبان آلمانی مینوشتند مثل بلتسانو، ماینونگ و به ویژه هوسرل نیز با طرح نظریه «حیث التفاتی»، در نظریه چرخش زبانی و در نتیجه فلسفه تحلیلی نقش بسزایی داشتهاند
خلاصه ماشینی:
"1 2 همچنین درباره خاستگاه فلسفه تحلیلی در دوران معاصر، گفته شده است: طلوع آن به روزهای آغازین قرن بیستم ـ یعنی سال 1903ـ و تألیف کتاب اصول اخلاقی مور 3 4 برمیگردد؛ زیرا در این کتاب، وی بر اهمیت «تحلیل» تأکید میورزد و میگوید: بسیاری از دشواریها در اخلاق و بلکه در واقع در فلسفه، از «تلاش برای پاسخ گفتن به پرسشها بدون آنکه ابتدا کشف شود که دقیقا به چه پرسشی قرار است جواب داده شود»، ناشی میشوند.
21 22 23 24 کتاب مورد بحث، یعنی خاستگاههای فلسفه تحلیلی، در پی ارائه تاریخی جامع و کامل از تمام خاستگاههای فلسفه تحلیلی نیست؛ زیرا ـ همچنانکه خود دامت نیز اذعان میکند ـ از نقش فیلسوفان انگلیسی مثل راسل (1872ـ1970Bertrand Russell; ) 25 26 و مور و نیز حلقه وین 27 28 و عملگرایان 29 30 بحثی نشده، بلکه به آن تأثیرات علی، که بر ساحت اندیشهها به صورت مستقل اثر گذاشتهاند، توجه شده است.
ثانیا، بنیانگذاران این نحله فلسفی نه راسل و مور، بلکه متفکران آلمانی تباری همچون بلتسانو، هوسرل، ماینونگ و به ویژه فرگه بودهاند که البته از نظر دامت، قدر و منزلت فرگه در طرح و ابداع نظریه چرخش زبانی به عنوان مبنای محوری فلسفه تحلیلی و نیز منطق ریاضی تا پیش از معرفی وی، مجهول و ناشناخته بوده است."