چکیده:
نشانههای زبان شعر با بهرهگیری از توان القایی حیرتانگیز ناشی از توان القایی زبان عادی و توان القایی منبعث از شگردهای هنری و انواع هنرمایهها،از نشانههای زبان عادی فاصله میگیرند و کارکردی القایی مییابند.در نشانهشناسی القایی،نشانههای زبانی،در نسبت تنگاتنگ با مصادیق خود و با انتزاع هنری و آفرینشگرانهء مختصات معنایی انتزاع نشده از آنها،خود در حکم دالهایی برای مدلولهای قابل آفرینش شعری عمل میکنند و بدینسان دلالت زبانی را از دلالت شعری،متمایز میدارند.نشانههای زبانی،نشانههایی آوایی، دلبخواهی،یا ناانگیخته،قراردادی و عهدهدار امر ابلاغ پیاماند. در مقابل،نشانههای شعری،نشانههایی معنایی،انگیخته،غیر قراردادی و عهدهدار امر القای پیام هستند.ملاحظات مصادیقی مبنای دال شعری،همانا حوزهء تناسبات،انگیختگیها،گریز از قراردادها،آفرینش معانی برآمده از دل معانی دیگر یا معنای معطوف به معنا،القا و فراروی دالهای شعری از نشانههای زبان ارتباطی است.القای شعری،برعکس ابلاغ زبانی،راه را بر مکاشفه و آفرینش سویههای غایب پیام و معناها و تعبیرهای ذهنی متلون و متموج در فضای پرابهام،پرمعنا و مهآلود،و پراشارت پررمزوراز تصویر شده در شعر،هموار میسازد و شعر را به عرصهای برای آفرینشگری خواننده تبدیل میکند.
خلاصه ماشینی:
آیا چنین سویهء زبانی-هنری شعر را میشود در چهارچوب دانش یا دانشهایی مورد مطالعه قرار داد؟واقعیّت این است که شعر،همچون خود هستی و همچون خود انسان،سویههای پیدا و ناپیدای گوناگونی دارد.
گفتنی است که کانونی قلمداد شدن مطالعات زبانی در دهههای اخیر برای بسیاری از فلاسفه و متفکرّان،رشد روز افزون دانش زبانشناسی و شکلگیری نظاممند نشانهشناسی و مکاتب مختلف نقد ادبی با شتابی چشمگیر،نکتههای برجستهای را در خصوص حقیقت شعر آشکار ساختهاند که استاد شفیعی کدکنی نیز خود به شمار بسیار اندکی از آنها در همان کتاب موسیقی شعر و نوشتههای دیگرشان اشاره داشتهاند.
پس میتوان سویهء زبانی-هنری شعر؛یعنی،زبانی را که حادثهء ذهنی شعر در آن اتّفاق میافتد-امّا با دادن ابعاد هنری به آن،آن را به کیمیای هنر تبدیل میکند و از آن فرازبانی شعری میسازد تا جائیکه تا اوج آشکارکنندگی راز هستی و حقیقت برکشانده شود و خانهء وجود آدمی گردد-دستکم از یکی از چشماندازهای گوناگون آن،یعنی نشانهشناسی،باز کاوی نمود و نشان داد که نشانههای بهکار رفته در این فرا زبان، چگونه از نشانههای زبان ارتباطی فرا روی نموده و بر روی آنها بنا میشوند.
از سوی دیگر،زبان شعر با دارا بودن خصوصیّات مشترک زیر با همهء هنرها،از یک سویهء هنری برخوردار میشود؛الف:زبان شعر،به خاطر بسامد کم عناصر آن و در نتیجه کم شدن احتمال پیشبینی وقوع و پیشانگاری آنها(که بسامد با احتمال پیش بینی وقوع و پیش انگاری نسبت معکوس دارد)،خصلت شگفتی آفرینی به خود میگیرد و به اوج شکوه هنری میرسد؛ب:زبان شعر،زبانی است آفرینشگر و شعر، نابترین و پیچیدهترین تراوش ذهن انسان.