چکیده:
<P>عموما تصور میشود که نیوتن از بدو کاوشهای طبیعت شناسانهاش دارای روشی بوده که همواره از آن پیروی میکرده است و دو کتاب ماندگار و فوق العاده تأثیرگذارش اصول ریاضی فلسفه طبیعی و علم الابصار،محصول پیروی از آن روش است.اما اینشتاین هشدار میدهد که اگر میخواهید چیزی از فیزیکدانان دربارهء روشهایی که بکار گرفتهاند بدانید"به حرفهای آنها گوش ندهید و توجه خود را معطوف به اعمال آنها کنید."با توجه به هشدار تأملانگیز و جالبتوجه اینشتاین در این مقاله کوشیده ام تا او لا هرآنچه نیوتن در طبعهای مختلف اصول ریاضی فلسفه طبیعی و علم الابصار دربارهء روش علمی،قواعد روششناختی و معرفتشناختیاش اظهار کرده مورد بازیابی و شناسایی قرار دهم.ثانیا، تلاش شده تا آنچه را نیوتن در عمل انجام داده و شناسایی و ارائه کنم.در جریان این شناساییها، آشکار میشود که میان آنچه نیوتن دربارهء روش کار و کاوشاش گفته و آنچه در عمل انجام داده تغایر و بعضا تعارضات روشنی وجود دارد.همچنین،آشکار میشود که ابدا چنین نبوده که از ابتدا نیوتن به یک مجموعه خاصی از قواعد روش-معرفتشناختی آگاهی داشته و از آنها آگاهانه پیروی کرده است. نیوتن تنها پس از مواجهه با سیل خروشانی از انتقادات که متوجه طبع اول اصول ریاضی شد به قواعد روش-معرفتشناختی روی آورد.در طول چهل سال پس از طبع نخست اصول(1687)و آخرین طبع آن(1726)،عمدهء تلاشهای نیوتن مصروف طراحی و ابداع و اعلام قواعد جدید بازی علم شد تا او لا نظریهپردازیهای طبیعتشناسانه خود را با عطف به آن قواعد موجه و مقبول نشان دهد و از آن دکارتیان را ناموجه و نامقبول.و ثانیا به تبع،سیل انتقاداتی که وی را به شدت آزرده دل و رنجور کرده بود تضعیف و تخفیف کند.</P>
خلاصه ماشینی:
"نحوه بحث دکارت در مورد تشخیص روش صحیح خاص خود اوست،زیرا او در این مورد اگر بتوان گفت،نوعی روش موقتی به کار میبرد که همان شک دستوری اوست،درست برخلاف اسپینوزا که اعتقاد داشته که هیچ روشی را برای مشخص کردن روش صحیح نباید در نظر داشت،زیرا آن الی غیر النهایه ادامه خواهد داشت،بلکه باید از شناخت طبیعی اولیه یعنی به نحو«غیر روشی»1 کار را آغاز کرد و در ادامه آن را اصلاح نمود؛2 به عقیده او حقیقت حتی بدون بحث و بررسی ذاتا مبرهن است و مورد قبول واقع میشود.
ولی از طرف دیگر درست است که در اصالت عقل دکارت سعی شده استقلال کامل عقل و در نتیجه ارزش روش مبتنی بر آن حفظ شود ولی در هر صورت نمیتوان فراموش کرد که در این نحله،فکر و روشی که توصیه میشود کاملا مشروط و مقید به پیش فرضهای ما بعد الطبیعی و حتی کلامی دکارت است و بدون توجه بدانها فهم صحیح این موضوع خاص عقلی به درستی حاصل نمیشود و در نتیجه همیشه این سوال باقی میماند که تا چه اندازه دکارت واقعا عقل را مستقل میدانسته است؟ میتوان تصور کرد که استقلال عقلانی موردنظر او بیشتر از لحاظ کلامی یعنی با توسل به رحمت خداوند،توجیه شده است تا اینکه واقعا اثبات گردد و در هر صورت با توجه به اینکه نسبت به تمام نحلههای اصالت عقلی که شمهای از آنها را در قسمت اول این نوشته برشمردیم،موضع دکارت-حد اقل از لحاظ فلسفی-خالی از اشکال نیست و با توجه به جنبههای دیگر فکر او،استقلال کامل عقل در نزد او محرز به نظر نمیرسد و از این لحاظ احتمالا نوعی عدم انسجام غیر قابل انکاری نیز در کل افکار او به چشم میخورد که انتقادات و اعتراضاتی که حتی در دوره حیات او بر او شده،جنبهای از آن را برملا و آشکار میسازد."