چکیده:
این مقاله به تحلیل یکی از نتایج ناخواسته آموزش عالی در نظام فرهنگی و ارزشی
جامعه میپردازد.پژوهشهای انجام شده در ایران غالبا حکایت از همبستگی منفی میان
دینداری و تحصیلات(بالاخص در سطح عالی)داشته است.در این مقاله پژوهشی نیز به صورت
توصیفی نشان داده شده که این تفاوت دینداری بزرگسالان در فرزندان نوجوان آنان نیز
مشاهده میشود.برای تفسیر نظری این پدیده، مدلی تبیینی ارائه و از آن مدل به طور
منطقی فرضیاتی استخراج گردید.سپس بر اساس نمونهای تصادفی، فرضیات تحقیق در آزمون
تجربی مورد بررسی قرار گرفت.نتایج این پژوهش نشان داد که دینداری ضعیفتر فرزندان
نوجوان خانوادههای تحصیلکرده دانشگاهی نسبت به همالان آنها در سایر خانوادهها،
بهایی است که این نوع خانوادهها برای موفقیت تحصیلی بیشتر فرزندان به منظور
بازتولید موقعیت اجتماعیشان میپردازند.
خلاصه ماشینی:
"با مشاهده یافتههای مذکور و با توجه به این واقعیت که در شهرهای بزرگ مثل تهران، روز به روز نسبت تحصیلکردگان دانشگاهی، در میان بزرگسالان، افزوده میشود آیا باید در انتظار کاهش محسوسی در تعلقات مذهبی مردم باشیم؟یا اینکه نتیجه بگیریم که تحصیلات کاملا به موقعیت افراد بستگی دارد و افراد تحصیل کرده دانشگاهی غالبا به علت موقعیت اجتماعیشان از لحاظ انجام رفتارهای مذهبی(نه اعتقادات و جنبههای شخصی مذهب)کمتر فعال میباشند؟ *اگر چه پاسخ به این سؤالها میتواند مبنای ارائه تبیینهای نظری و سازماندهی مطالعات تجربی قرار گیرد ولی در این پژوهش قصد داریم یک گاه به جلوتر آمده و با توجه به سطح تحصیلات والدین، دینداری فرزندان نوجوان آنان را در مورد ارزیابی قرار دهیم.
در واقع با توجه به این فرض که بخش اعظم جامعهپذیری مذهبی افراد از طریق خانواده صورت میپذیرد، میخواهیم مشاهده کنیم که آیا تفاوت تعلیقات مذهبی والدین، بر حسب تحصیلاتشان، در فرزندان آنان نیز دیده میشود یا خیر؟به عبارت دیگر آیا ارتباط معکوس تحصیلات با دینداری بزرگسالات برای فرزندان آنان نیز قابل صدق است؟بنابراین مسأله تحقیق خود را بر این مبنا قرار دادیم که:آیا دینداری فرزندان نوجوان خانوادههای تحصیلکرده دانشگاهی کمتر از فرزندان نوجوان سایر خانوادههاست؟چرا؟تبیین نظریاگر تحصیلات والدین همبستگی منفی با دینداری خودشان و فرزندان نوجوانشان داشته باشد جدا از تفسیرهای نظری احتمالی برای تبیین این ارتباط باید واقعیتی را که حاکم بر کلیه تبیینهای نظری خواهد بود پذیرفت و آن نقش تعیین کننده خانوادهها در جامعهپذیری مذهبی فرزندانشان، حتی در سنین نوجوانی(که دوره استقلالیابی آنان از خانوادهشان محسوب میشود)، است."