چکیده:
چالش بین علم و دین،از چند قرن پیش اسلوب جدید و شمای نوینی یافته است.در این نوشتار،پیشینهء تاریخی یکی از نظرات مطرح شده در جهت سازگار نمودن علم و دین،یعنی نظریهء مکمل بررسی شده است.تاریخچهء پیدایش این نظریه در فیزیک نوین و علت ابداع آن نشان میدهد که این نظریه،برای رفع مشکلی دیگر و در سامان دیگری نشو و نما یافته و هدف اصلی از نگارش این مقاله نیز اثبات همین ادعاست.تعارض بین علم و دین،به شکل نوین آن،ابتدا در غرب و در فصل و فضایی ویژه روی داده؛از همین رو،سیر تاریخی موضوع،اشاره وار بر صدر نشسته است و به دلیل آنکه نگرشهای جدید به علم در تکوین آن نقش به سزایی داشته،به این موضوع نیز در حد بضاعت پرداخته شده است.سپس با بیان تاریخچهء پیدایش نظریهء مکمل ثابت میشود که این نظریه جدا از جایگاه واقعی خود در فیزیک نوین،برای حل چالشهای موجود بین الهیات مسیحی و فرضیات مطرح در علوم جدید،به مثابه یکی از راه حلهای مورد قبول شأنیت ویژهای یافته است.در پایان استفاده از این نظریه برای رفع بعضی از تعارضات غیر واقعی و وارداتی به وجود آمده بین متفکران مسلمان و علوم جدید مورد نقد قرار گرفته است.
خلاصه ماشینی:
"این مهم در مورد نظریهء مکمل اهمیتی مضاعف مییابد،زیرا این راه حل برای موجه و معقول نشان دادن آموزههایی ارائه شده که الهیات مسیحی در قرون جدید با آن دست به گریبان بوده است،اما اگر در مبانی فکری و آموزههای دینی مسلمانان چنین تعارضات و تناقضاتی وجود نداشته باشد و بتوان با عقل و منطق و برهان و استدلال از آن آموزهها دفاع نمود و بر منصب پذیرش نشاند،دیگر چه نیازی به وام گرفتن از فرضیات علوم دیگری است که خود در انتظار اصلاح،تعدیل،اثبات و یا ابطال هستند.
باری،استفاده از نظرات علمی برای توجیه و معقول نشان دادن برخی از آموزههای دینی در میان اندیشمندان مسلمان نیز مسبوق به سابق است،اما به نظر میرسد کاربست نظریهء مکلمل برای حل تعارضات بین علم و دین در مورد آموزههای اسلامی وجه معقولی ندارد،که توضیح آن مجالی دیگر میطلبد،اما اشارده به این واقعیت ضروری است که نظریهء مکمل بودن علم و دین در جهان اسلام موضوع تفسیرها و برداشتهای مختلفی قرار گرفته است و باید توجه داشت که به کار بردن لفظ مکمل در گفتارها و نوشتارهای متفکران مسلمان همیشه به معنی اصطلاحاحی آن در میان متفکران عالم مسیحیت نیست.
رابعا:زایش و نشو و نمای تعارضات بین علم و دین راه حلهای متکلمان و اندیشمندان مسیحی همگی تحت تأثیر فصل و فضایی است که در سیر تاریخی رابطهء علم و دین در فرهنگ و تمدن غرب شکل گرفته است و همان گونه که در متن مقاله به تفصیل مورد بررسی قرار گرفت؛متولیان سطحی نگر و بعضا قدرت طلب آیین راستین مسیحیت و نیز علم زدگان آن سامان در ساختن و پرداختن آنها به رقابت برخاستهاند، اما به شهادت تاریخ تنها محرک و مشوق دانشمندان و متفکران مسلمان در علم آموزی تمدن سازی اصرار و تأکید تعالیم حیات بخش قرآن و معصومین(ع)و رهبران دینی بر تدبر،تفکر و تعقل در آیات عالم هستی بوده است که تفصیل آن مجالی دیگر میطلبد."