خلاصه ماشینی:
"اینها کفایت میکند یا اینکه فنون این هنرها را که شمارشان بیش از دویست یا سیصد تاست،باید به غایت بدانند؟ در دنیایی که روزبهروز تخصصیتر میشود،بعید به نظر میرسد که بتوانیم شرایطی را در دانشگاهها فراهم کنیم که مثلا بگوییم چون این فنون به دردتان میخورد شما بیایید به خوبی به شکل نظری و عملی با آنها آشنا شوید.
ما چطور میتوانیم از کسی که نقاشی میخواند و قرار است کل تاریخ هنر غرب یا تکنیکهای رنگ روغن را یاد بگیرد،چنین انتظاری داشته باشیم؟این دنیا دیگر دنیای لئوناردو یا این سینا نیست که یک نفر هم فلسفه بگوید،هم شعر بگوید،هم راجعبه ساز بنویسد،هم طبابت کند.
با این مقدمه بعید به نظر میرسد که کسی علوم مرتبط با یک رشته را خیلی خوب یاد بگیرد،ولی آن روی سکه این است که تجربه من میگوید هم در کشورهای غربی و هم حداقل آنچه که خودم عمل میکنم و میتوانم مثالهایشان را بگویم،برای دیدن تاریخ هنر،بعضی از تجربهها عملیتر است و حضور در فضاهای واقعی که هنرهای گذشته در آن وجود دارند،بهتر است تا کارهای نظری،یعنی ما افراد را ببریم در کارگاهها،در اماکن تاریخی، در موزهها و بر ایشان حرف بزنیم و مثال بیاوریم.
فرض کنید که شما را متصدی تدوین واحدهای درسی برای کارشناسی یا کارشناسی ارشد هنر جدید کردهاند؛شما چه بهایی به هنرهای سنتی و صناعی ایران در چنین درسنامهای میدهید؟ در این بنای موجود،قبل از اینکه دو طبقه دیگر رویش بسازند،این چهار طبقهای را که در چهار سال میخوانند،خراب میکردم.
آن هم کافی نیست؛اگر هنر صداست با ادوات موسیقی آشنا باشد،حتی اگر اجرا کار میکند باید با هنرهای نمایشی به میزان زیاد آشنا باشد؛ اگرچه اجرای او ممکن است با هنرهای سنتی متفاوت باشد و از آن آشکارا استفاده نکند."