خلاصه ماشینی:
"امیدوار باش، از قطره قطره قطره خونهای گرم شهیدان صدها نهال تازه پربار گلبوتههای شور و شهامت روییده است و باز بروید بگذار تا ز جنبش مردم رسواترین ستمگر تاریخ رسواتر از همیشه بگردد آواره دیار غریبان مطرود یک جهان تنهاتر از همیشه بماند اکنون، در این کرانه روشن رود عظیم خون جوانان در خانه فساد، فتاده است جبار روزگار در چنگهای نفرت و نفرین ماتم گرفته، خسته، ستاده است اما هنوز، اول کار است هشدار ای برادر همرزم گنجینههای عشق و امیدت را خناسها به قدرت جادو از زیر پای تو نربایند.
هشدار، ای برادر همرزم اینک هنوز، اول راه است تا روزگار فتح و رهایی تا بامداد روشن ایمان به شوق شهر شهادت تقدیم به گلگونکفنان17 شهریور مسافران ره سرخ و جاودانه هستی از اعتیاد به «بودن» از اعتیاد به «ماندن» به بالهای سفید فرشتگان چو نشستند،به شوق شهر شهادت رها شدند و برستند، ز دستبسته خود، دستبند، گشودند ز پای خسته خود، پایبند، گسستند و دربهای قفل را که بسته بود، شکستند و بندهای تن خویش به بازوان توانا و آشنای شهادت ز هم دریده، پریدند، تا که شهادت دهند که: هستند!..."