خلاصه ماشینی:
"نجوایی با شهیدان زینب سید میرزایی السلام علیکم یا اولیاء الله و اودائهالسلام علیکم یا انصار دین الله سلام بر پاک سیرتانی که جان در راه دوستباختند.
هنوز، دین در ظلمت اندیشی «منورالفکرها» کمرنگ نشده بود.
رنگها، رنگ خاکی بسیجبود، و سرخی خون، و سبزی اندیشههای ناب آن روزها «الله اکبر» گوش جان را مینواخت و...
آنچه بها داشت، قرآن و سجاده بود، چفیه بود و لباس رزم و پیشانی بند و عکس امام و پلاک شهید گمنام.
آن روزها آرامش در شنیدن آیات «نصر» احساس میشد، نه در هتل چهار ستاره قصر، اما رنگ شهر عوض شده، گویا «حاج سید علی» تنهاست و در آرامش باصفایش جرعه جرعه خون دل مینوشد.
اما همواره یاری خدا وعدهای همیشگی بوده و در هر غفلتی خون پاک شهید دیدهها را بصیر و اندیشهها را بیدار کرده است.
او چون ائمه شهید، شهیدان کربلا، شهدای تاریخ بسان مطهری، بهشتی، هفتادو دوتن، رجائی، باهنر، حاج همت، باکری، سید مرتضی آوینی و لاجوردی فدای دین شد."