خلاصه ماشینی:
"ولی امام حسن علیهالسلام مردم را بزرگ میشمرد و سعی میکرد بر آگاهی و دانش آنها بیفزاید و آنان را به کرامت نفس و گوهر نفیس انسانیت خود توجه دهد؛ چه معاویه در دامن حرب، ابوسفیان و هند پرورش یافته بود و حسن علیهالسلام در دامان محمد، علی و فاطمه علیهمالسلام و پیامبر رفتارش با مردم کریمانه بود؛ زیرا چه او با کرامتترین مردم بود: « وکان اکرم الناس»16، پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم بیشترین ارزش و احترام را نسبت به خلق خدا روا میداشت.
به آنان سلام میکرد و به عیادت مریض میرفت و جنازه را مشایعت میکرد و دعوت بردگان را اجابت میکرد و ذرهای تکبر و اشرافیت در وجودش نبود و امام حسن علیهالسلام افزون بر آن که این مکارم اخلاق را در خردسالی از جدش دیده بود، بزرگتر که شد، از سیرت پیامبر و پدرش علی علیهالسلام میپرسید.
برخی از دوستان نادان، جاهلانه امام را به خوارنمودن مؤمنان متهم داشتند و سلیمان بن صرد که در جریان صلح در کوفه نبود، نزد حسن بن علی علیهماالسلام آمد و گفت: «سلام برتو ای خوارکننده مؤمنین!» و امام پاسخ داد: «اگر من در امر دنیا سختکوش و برای رسیدن به آن، در تلاش و زحمت میبودم، معاویه کسی نبود که از من نیرومندتر و نستوهتر باشد و من نیز جز اینکه اکنون میبینید، رأی و نظری میداشتم».
» گذشت کریمانه امام از جهالتها و سفاهتها چنان بود که دشمنان نیز بدان اعتراف داشتند؛ مروان بن حکم در نبرد جمل اسیر شد و امام حسن و امام حسین علیهماالسلام از او نزد امیرمؤمنان علیهالسلام شفاعت کردند و حضرت او را رها کرد."