خلاصه ماشینی:
"برای مثال وقتی با مقامات بلند پایه رسمی در صندوق صحبت میکردم و توضیح میدادم که چگونه نرخ بالای بهره ممکن است منجر به ورشکستگیهای بیشتر رد اقتصادهای آسیای جنوب شرقی شود و بنابراین اعاده اعتماد را به حوزههای گوناگون این اقتصاد مشکلتر میکند،در وهله اول در برابر اظهاراتم مقاومت میکردند و بعدا،پس از آنکه از ارائه یک راه حل مؤثر عاجز میماندند پاسخهای نامعقول میدادند و به مواضع غیرعقلانی عقب مینشستند و استدلال میکردند که فشار به تصمیمات صندوق از سوی هیأت مدیره(ارگانی که از سوی وزیران دارایی کشورهای پیشرفته صنعتی انتخاب میشوند)وارد میآید و این هیأت مدیره است که وامهای صندوق را تصویب میکند.
آیا این کارکنان صندوق بودند که مدیران را زیر فشار قرار میدادند و یا بالعکس کارکنان،زیر فشار مدیران بودند؟،من هنوز هم نمیدانم کدام یک از این دو بر شرایط صندوق حاکم بود،البته همه مدیران صندوق به من اطمینان میدادند که به موقع خود انعطافپذیر خواهند بود و تأکید میکردند چنانچه سیاستهای آنها در آسیای جنوب شرق با واقعیات تناقض داشته باشد و این کشورها را به رکود اقتصادی بیشتر بکشاند آنگاه در سیاستهای خود تجدیدنظر خواهند کرد.
این اقتصاددانان معمولا نشان دادهاند که عاری از تجارب لازم در امور اقتصادی کشورهای خود با نهایت تعجب میدیدم که رییسان صندوق بین المللی پول برنامههای خود را یک جانبه به مرحله اجرا میگذارند هستند،اطلاعات آنها محدود به وضعیت و شرایط اقتصادی سرآمدان و ثروتمندان و بازرگانان و صاحبان صنایع کشورشان است و از آنچه که در جوامع فقیر و محرومشان میگذرد هیچگونه آگاهی ندارند.
استیگ لیتز و اقتصاددانان دیگری نظیر پال کروگمان توضیح دادهاند که اعمال سیاستهای صندوق بین المللی پول و خزانهداری آمریکا در جریان بحران کشورهای آسیای شرقی جنوب چگونه بحران را دراین کشورها تشدید کرد."