خلاصه ماشینی:
"بنابراین شعر صنعت میشود،شعر در حقیقت کالای ارزشمندی میشود که یک شاعر تولید میکند و به دیگری عرضه میکند،این مصنوع فرهنگی اگر حاوی و حامل یک مفهوم کاملا متعالی باشد،همهی انسانهای جامعه به اصطلاح نیاز معنعوی و فطری خود را با آن تأمین میکنند؛لذا این کالا پایدار میماند،امروز دیده میشود که بعضی از مصنوعات فرهنگی پایدار ماندهاند،علت آن این است که یک مفهوم متعالی را به همراه دارند و به جامعه عرضه میکنند.
من یک نکته را هم اضافه کنم که به عنوان یک سؤال میشود مطرح کرد که رابطهی بین مصنوعات فرهنگی و اقتصاد و معیشت انسان چه میتواند باشد؟ خوب این نکته،نکتهی خیلی ظریفی است که انسانها اگر بتوانند مجموعه نیازهای خودشان را بر اساس فرهنگ و ارزشهای بومی و اسلامی و متعالیای که دارند،طراحی،مهندسی و تولید کنند،اول نیاز خودشان تأمین میشود،یعنی در حقیقت به یک اقتصاد رشد یافته میرسند.
بنابراین چگونه ما میتوانیم آن منبع اصلی را در اختیار بگیریم،زمانی که آن منبع را تنها صرف مطالعه و تحقیق نمودهایم و وارد بازار مصرف کنیم؛یعنی لازم است تا آن را به عنوان پشتوانهای برای انسانهای متفکر و اندیشمند و همچنین مراکز پژوهشی در حوزهی فرهنگ اسلامی قرار دهیم تا آن را در قالب علم و فناوری فرهنگی یا علم و فناوری انسانی به جامعه عرضه کنند.
در آنجا نیز باید به این سئوالات پاسخ دهیم که چه علمی؟چه میزان؟با چه کیفیت؟در چه مدت؟بنابراین ما در چشمانداز 20 ساله مؤلفههایی را داریم که آن مؤلفهها شاهد این هستند که ما باید جایگاه بالایی برای صنعت فرهنگی داشته باشیم؛چرا که ما رشد اقتصادی و تولید علم و فناوری را به طور عام و مطلق در نظر نداریم و باید اینها با تأکید بر هویت اسلامی و انقلابی باشد."