چکیده:
تحقق عدالت در رویکرد سیاسی اسلام که همواره بر اساس قابلیت ها و توانمندی های ذاتی هر یک از دو جنس، در ضمن یکتا انگاری هر دو جنس در عرصه حقوق انسانی، تکالیف و وظایف متناسب با آن را بر دوش زن و مرد می گذارد، اقتضای آن دارد تا در شرایطی که ویژگی های انسانی در معادلات سیاسی تاثیرگذار است، هر دو جنس یکسان و فارغ از تفاوت های موجود در عرصه عمومی و سیاست حضوری فعال داشته باشند. این نوشتار در راستای تبیین محوریت مقوله عدالت در تامین پیوند جنسیت با عرصه سیاست، نخست معنا و مفهوم عدالت در رویکرد جنسیتی و در ادامه مسوولیت های فردی و اجتماعی زنان را تبیین نموده و برخی از شبهات پیرامون عـدم حضور سیاسی اجتماعی زنان را بیان و پاسخ های مستدل به آن داده شده است. به نظر می رسد، بهترین راه برای تحقق عدالت جنسیتی، پذیرش نقش اجتماعی زن در کنار توانمندی های سرشار وی در عرصه خصوصی است که زمینه ساز تعامل جنسیت با سیاست می باشد.
Islam’s political approach has always assigned either of sexes with duties and responsibilities within the extent of their capacity and capability while considering equal human rights for them. In this approach، justice is met where both sexes have equal chance of political participation and social presence no matter what differences they have Further in this article، the meaning of gender justice as well as women’s social and individual responsibilities are highlighted in order to reflect the significance of justice and its role in linking gender and politics. The author has also provided some of the misunderstandings about the right of women in social and political participation providing reasonable answers to clarify them. It seems that the best way of achieving gender justice is to refrain from excessiveness and immoderation.
خلاصه ماشینی:
"هر چند در نگاه نخست مقایسه عملکرد ادیان با دیدگاههای نظری نامتجانس به نظرآید اما در این مقایسه، ناکامی تلاشهای بشری به منظور برقراری عدالت در همه زمینهها و به ویژه درعرصه جنسیت به دلیل ملاحظات ومنافع نفسانی وکامیابی ادیان الهی دراین عرصه به جهت اعتقاد به این اصل که بیگمان، کسانی میتوانند عدالتخواه و مجری عدالت اجتماعی باشند که در مرحله نخست، خود عادل باشند؛ چرا که برپا داشتن عدل از غیر عادل محال است و فاقد شیء نمیتواند معطی شیء باشد، به روشنی آشکار میگردد.
برای برقراری عدالت جنسیتی بهخودباوری زنان، تحول عمیق و بینش تاریخی جامعه نیازمند است؛ به عنوان نمونه شرایط و احقاق حقوق زنان در اروپا بهخصوص در اواخر قرن نوزدهم، بهبود نسبی پیدا کرده؛ اما علیرغم کاهش امتیازات مردان، در واقعیت، هنوز سلسله مراتب میان مرد و زن در جوامع پیشرفته مانند فرانسه از بین نرفته و به قوت خود باقی است و به رغم تغییرات و قانونگذاری در جهت تحقق برابری بین مرد و زن، هنوز هم برابری شغلی بین زن و مرد وجود ندارد.
البته این سخن بدین معنا نیست که نقش مرد و زن را از یکدیگر جدا کنیم و هر یک را در حوزه ویژهای مورد بررسی قرار دهیم؛ بلکه در میان جامعه مسئولیتهایی دیده میشود که میان مرد و زن مشترک است و هر یک از این دو میتوانند، آغازگر آن باشد هر چند برخی از مسئولیتها تنها به زن اختصاص دارد؛ اما در بسیاری از موارد هر یک به اندازه دیگری میتواند در برپایی عدالت مؤثر باشد."