چکیده:
اندیشهء دنیای آرمانی و آرزوی دستیابی به زندگی جاوید و سرشار از آرامش و کامیابی، اندیشهای بسیار دیرین بوده که ذهن بشر را از دیرباز به خود مشغول داشته است و در پی چنین باوری،بسیاری از نویسندگان و شاعران،به شیوههای گوناگون،در آثار خویش بدان پرداختهاند. این مقاله به بررسی چگونگی نمود اندیشهء دنیای آرمانی در شعر فروغ فرخزاد میپردازد و نشان میدهد که شاعر در اشعار خود به سبب ناخرسندی و نفرت از دنیای واقعیت و درشتناکیها و ناکامیهای آن و در آرزوی رهایی از این همه ناگواری،به آفرینش دنیایی سراسر شکوه و آرامش و کامرانی،در فراسوی واقعیت پرداخته است.همچنین نگارنده بر این باور است که اندیشهء یادشده،همواره در اشعار فروغ به یکسان بازتاب نیافته و همگان با تحول و پختگی اندیشه و شعرش،او در اندیشهء دنیای آرمانی هم به نوعی تعالی دست یافته است.
خلاصه ماشینی:
"(فروغ 6731:493-693) ب-آفرینش و القای دنیای آرمانی نمادین از راه توصیف در شعر«به علی گفت مادرش روزی»،دریا نماد دنیای آرمانی شاعر است و آرزوهایش در آنجا تحقق مییابند؛دنیایی که در آن،از تلخیها و ناگواریهای واقعیت خبری نیست و به تعبیر بودلر: آنجا همهچیز نظم است و زیبایی شکوه و آرامش و کامرانی2 (سید حسینی 1831،ج 2:085) در این شعر،فروغ از زبان ماهی به توصیف دنیای زیبای زیر آب میپردازد.
با توجه به آنچه گفته شد،به نظر میرسد در شعر«کسیکه مثل هیچکس نیست»،در اندیشهء دنیای آرمانی شاعر هم نوعی تحول و تعالی رخ داده و همگام با تحول و پختگی اندیشه و شعر او،نگاهش نسبت به این موضوع نیز کاملا دگرگون شده است؛چرا که از یک سو،شاعر،آن دنیای آرمانی خیالپرداخته و موهوم شعرهای«رویا»،«به علی گفت مادرش روزی»و«دیوار»را رها کرده است و بنای دنیای آرمانیاش را در همین دنیای واقعیت جستوجو میکند،به گونهای که زمینه و عناصر آن نیز در این شعر تغییر کرده و با سه شعر یادشده متفاوت است،اما در شعر«کسیکه مثل هیچکس نیست»،مکان و عناصر چنین دنیایی هرچه ملموستر و شناختهشدهتر است و در حقیقت،همان جایی است که خود شاعر نیز یکی از افراد آن به شمار میآید و دردها و دغدغههایش نیز همان فقرها و مظلومیتهای آدمها و زوال و ویرانی انسانهاست و حتی دیگر،قهرمان قصهاش هم،چون«شهزاده شهر آرزوها»دستنیافتنی نیست،بلکه کسی است که از میان اجتماع و جامعهء شاعر برمیخیزد و با آنکه شبیه هیچکس نیست،اما از همین«آسمان توپخانه»میآید."