خلاصه ماشینی:
"نیز به عوامل اقتصادی توسعهنیافتگی افزوده میشد و اینبار نظریهپردازان توسعه کوشیدند که با توجه به همه جهات دیدگاهها و جایگاه و ارزشی که هر یک از این دیدگاهها برای هرکدام از عوامل و ابعاد توسعه قائل است، میتوان گفت رویکردهای تازه، به جنبههای گوناگون توسعه یعنی رشد و امکانات اقتصادی، توسعه انسانی، آزادیهای سیاسی و مدنی، نقش دولت و حمایتهای اجتماعی، فرهنگ و...
چنانکه در مقدمه[مترجم]بر کتاب توسعه به مثابه آزادی 1 آمده است، در کنار برجستگی علمی و دیگر توانمندیهای آمارتیاسن، یکی از ویژگیهایی که او را از دیگر اقتصاددانان در حوزه فقر و رفاه اجتماعی متمایز میسازد این است که او خود در جامعهای آکنده از تنگدستی و نابرابری زاده شده و با همه وجود نداری و محرومیت را لمس کرده است و همین، باعث شده است که شناخت بهتری از مفاهیمی چون فقر و عدالت اجتماعی داشته باشد.
اگر بر همین قیاس گذری تاریخی بر دیدگاههای عظیمی داشته باشیم میبینیم که در آغاز، با همه تأکید ویژه و پررنگی که بر نیروی انسانی دارد، نگاه او به انسان، از اهمیت بیبدیل انسان در فرایند تحقق توسعه اقتصادی اثر میپذیرفته است؛به سخن دیگر، با وجود محوریت قائل شدن برای نیروی انسانی و توسعه انسانی، بازنگاه او به انسان نگاهی ابزاری بوده است.
22 بنابراین از دید این دو اندیشمند، عنصر مردمسالاری بخشی جداناشدنی از حرکت به سوی توسعه یافتگی است و آزادیهای سیاسی در ذات خود سرچشمه ارزش و از ارکان اصلی فرایند توسعه است و نبود آن یکی از نشانههای توسعهنیافتگی است و همچنین، بعنوان یک نگاه ابزاری، بهرهوری عوامل تولید نیز متأثر از محیطی است که بازیگران اقتصادی در درون آن تصمیم به سرمایهگذاری و مشارکت در عرصه فعالیتهای اقتصادی میگیرند و توانمندیهای خود را در پهنه فعالیتهای گوناگون به کار میبرند."