چکیده:
کتاب نقض یا « بعض مثالب النّواصب فی نقض بعض فضائح الرّوافض» تصنیف عبدالجلیل قزوینی رازی در حدود سال 560 هجری برشته تحریر در آمده و یکی از مهمترین متون جدلی- کلامی شیعه میباشد. این کتاب به زبان فارسی نگاشته شده، و ردّی است بر کتاب « بعض فضائح الرّوافض» که یکی از سنیان ری بر ردّ شیعیان معاصر خود نوشته، و در آن اصول و فروع و افکار و کردار آنان را به باد استهزا و ناسزا گرفته بود. در این مقاله نگارنده در پی تبیین وضعیت شیعیان امامیه در دوران حاکمیت سلجوقیان و نحوه عمل دولت سلجوقی با آنان با تکیه بر کتاب النقض عبدالجلیل قزوینی رازی می باشد. نتایج این مطالعه مشخص کرد که در دوره فرمانروایی سلجوقیان گرایشهای گوناگون تشیع به یکسان مورد آزار و سرکوبی نبودند. شیعیان امامی در این دوره از آزادی عمل گستردهای در قلمرو سلجوقیان برخوردار بودهاند؛ به طوری که عبدالجلیل قزوینی در برخورد به اهل تسنن سیاست دوگانهای دارد؛ او با سیاست همگانی سلجوقیان، یعنی دشمنی با اسماعیلیه همسویی نشان میدهد و تلاش جدی برای روشن ساختن جدایی عقیده و اندیشه شیعیان امامی با اسماعیلیه دارد.
خلاصه ماشینی:
"امامیه، سلجوقیان، نقض، عبدالجلیل قزوینی رازی مقدمه سده های پنجم و ششم هجری، مقارن با حکومت سلجوقیان بر ایران و عراق، در تاریخ تشیع واجد اهمیت است، چون پس از یکصد و سیزده سال حاکمیت خاندان شیعی مذهب آل بویه، حاکمیت سیاسی بدست خاندانی افتاد که با گرایش دینی شیعیان ناسازگار بودند، و توان نظامی خود را در اختیار خلفای عباسی گذاشتند.
در این دوره یکی از علمای متعصب اهل سنت، کتابی بفارسی بنام « بعض فضایح الروافض» در رد مذهب شیعه مینویسد و با استفاده از آزادی که داشتهاند و محدودیتی که شیعیان آن عصر- عهد سلجوقیان- با آن دست بگریبان بودند، سخت بر شیعیان تاخته و علمای بزرگ شیعه همچون شیخ صدوق، مفید، سید مرتضی، شیخ طوسی و راویان مشهور شیعه، که از شاگردان امام محمد باقر و امام جعفر صادق و دیگر ائمه علیهم السلام بودهاند را مورد نکوهش و تهمت قرار داده و تا آنجا که قدرت داشته در تخطئۀ مذهب و معتقدات شیعه میکوشد.
غلبۀ سیاسی و فرهنگی سنیان بر شیعیان بر آنها چنین تحمیل کرده بود تا در مواردی در مسجد خویش این جمله سنی را بنویسند که "خیر الناس بعد رسول الله ابوبکر الصدیق!" نظام الملک در مورد الب ارسلان گزارشاتی دارد که او از اهل عراق و دیلم به عنوان کسانی که بد مذهب و بد دین هستند، یاد میکند و به بزرگان خود میگوید، مبادا اجازه دهند که اینان در میان لشکریان ترک نفوذ کنند " چون اینها، یک یک میان ترکان درآیند، کمتر وقتی در عراق خروج پدیدار آید و یا دیلمان، قصد مملکت کنند، اینها در سر، دست با ایشان یکی کنند و به هلاک ترکان بکوشند."