چکیده:
جلال آل احمد از نویسندگان متعهد ایران است.او نویسندهء دورانی است که نویسندگان و روشنفکران از نتایج حاصل از کودتای 28 مرداد دچار یأس و شکست شدهاند.آنچه داستانهای او را حائز اهمیت میکند،تلاشهای او برای غلبه بر چنین فضایی است.مقالهء حاضر به بررسی داستانهای جاپا،دهنکجی، دزدزده،دفترچهء بیمه،مسلول،گلدستهها و فلک میپردازد و نشان میدهد که چگونه راوی-که اغلب فردی-تنهاست-میکوشد تا بر فضایی که با آن رویاروست،غلبه نماید.آل احمد در این داستانها،از سویی با ایجاد فضایی استعماری،به خلق شخصیت و زمینهء مناسب پرداخته و از دیگر سو،با ارائهء داستانهایی با حالوهوایی کودکانه،چون گلدستهها و فلک،بازگشت به کودکی را به عنوان تدبیری برای گریز از مسائل و مشکلات،پیش روی مخاطب قرار میدهد.
خلاصه ماشینی:
آل احمد در این داستانها،از سویی با ایجاد فضایی استعماری،به خلق شخصیت و زمینهء مناسب پرداخته و از دیگر سو،با ارائهء داستانهایی با حالوهوایی کودکانه،چون گلدستهها و فلک،بازگشت به کودکی را به عنوان تدبیری برای گریز از مسائل و مشکلات،پیش روی مخاطب قرار میدهد.
بدین ترتیب،این دوران دورانی است که آرمانها در هم میشکند؛جوّ غالب جامعه،بیاعتمادی است،که به صورت پریشانگوییها در آثار اندیشمندان و روشنفکران راه مییابد و حتی شاعر این دوران هم غزل شکست میسراید و از یأس ساده و غمناک آسمان و ناتوانی دستهای سیمانیاش سخن میگوید.
اما این پرسش مطرح میشود که دامنهء چارهجوییهای آل احمد در خصوص مسائل اجتماعی زمانش تا کجاست و اساسا آیا او برای مسائل پیرامونش راه حلی ارائه میدهد؟ به نظر میرسد اگرچه آل احمد میکوشد تسلیم روح شکستی که بر معاصرانش سایه افکنده است،نشود،اما تقلایش برای تسلیم نشدن،چندان ثمری به دنبال ندارد.
عبد العلی دستغیب در نقد و بررسی آثار آل احمد به این حقیقت اشاره میکند و مینویسد:«در کتاب از رنجی که میبریم شکست هست؛امید به آینده و پیروزی نیز هست؛ولی در نون و القلم و مدیر مدرسه،که انتقاد اجتماعی است،فقط پژواک شکست است که به گوش میرسد؛ولی آدمهای پشت این داستانها به مهر حقیقتجویی زندهاند؛زیر بار بیداد نمیروند و گاهی نیز به تعبیر خود نویسنده، کلافهاند.
یکی دیگر از مشخصههای این دوران که در داستانهای آل احمد متجلی میشود و اشاره بدان ضروری مینماید،پناه بردن به گرایشهای کودکانه در ادبیات است.