خلاصه ماشینی:
مقدمه زمانی که اینجانب با انگیزهء پژوهش در یک طرح تحقیقاتی، کتاب مضامین مشترک در ادب فارسی و عربی را مطالعه میکردم، متوجه نقایصی در این کتاب شدم که آن را شایستهء کتابی که مؤلف آن،استاد تمام در رشتهء زبان و ادبیات فارسی است و کتاب به چاپ دوم دانشگاه تهران رسیده است،نمیدیدم.
ترجمه معلوم نیست نویسندهء محترم در ترجمهء مضامین عربی چه روشی دارد!آیا ترجمه لازم است یا نه؟آیا میتوان برخی عبارات یک مضمون را ترجمه کرد و بقیه را رها کرد؟آیا برای ترجمهء یک عبارت عربی،شرح فارسی لازم است یا عربی؟آیا در ترجمه به شرح لغت(به زبان عربی) میشود اکتفا کرد؟ اقبالی به دوگانگی در ترجمهها(تحت اللّفظی،آزاد،تطبیقی)اشاره کرده،با ذکر شواهد مختلف نشان داده است که مؤلف،روش واحدی برای ترجمه نداشته است(نک:اقبالی،1385 و 1386:81-84).
برخی ابیات عربی به شکل ناقص ترجمه شدهاند؛شاید تصوّر مؤلف بر این بوده است که ترجمهء بقیه لازم نیست؛در هر صورت، نوعی ناهماهنگی و بینظمی بر ترجمههای مضامین عربی کتاب حاکم است که شایسته بود نویسنده اگر برای آن دلیل منطقی داشته است،در مقدمه توضیح میداد(برای نمونه،نک:شمارهء 103،ص 68،شمارهء 445، ص 268 و...
در شمارهء 516/2،ص 314 موضوع دو شاهد،«مدارای با مردم» است،ولی تعبیر متفاوت است؛زیرا در مضمون فارسی آمده است: «گر تو به مدارا کنی آهنگ،بیابی/بهتر بسی از ملکت دارا به مدارا» ؛در حالی که در مضمون عربی آمده: «مادمت حیا،فدار الناس کلّهم/فإنّما انت فی دار المدارة) تا زمانی که زندهای،با مردم مدارا کن؛زیرا تو در خانهء مدارا هستی،حال باید پرسید:آیا همهء سخنانی که موضوع آن مداراست، از مضامین مشترک محسوب میشوند؟ الف-2.