خلاصه ماشینی:
"آیت الله مدنی معتقد بودند این جوانان هستند که آینده را رقم میزنند،چون مبنای فکری ایشان این بود که جامعه نیاز به تحول و تغییر داد و دل جوانان،صاف و پذیرینده است و در نتیجه،اینها هستند که میتوانند تحول ایجاد کنند.
شهید مدنی مرا مورد التفات قرار دادند و بسیار تشویق کردند و همین برخورد باعث شد که شرکتکنندگان در جلسات دعای ندبه به این باور رسیدند که یک نوجوان 16 ساله هم میتواند درباره مباحث مم سخنرانی کند و آنها هم گوش بدهند.
اعتماد شهید مدنی به من باعث شد که چند هفته بعد در محضر آیت الله آخوند ملا علی معصومی،در جلسهای که در مسجد ایشان در خیابان بابا طاهر همدان برگزار شده بود، سخنرانی کنم.
خاطره جالبی که دارم این است که وسط سخنرانی من،سرو کله یک مار در مجلس پیدا شد!همه نگران بودند که مار،حضرت آیت الله آخوند ملا علی را که به منبر تکیه داده بودند یا مرا که در کنار منبر در حال سخنرانی بودم،نیش بزند،ولی همه چنان سراپا گوش بودند که کسی نمیخواست جلسه را به هم بزند و یا شاید فضا اجازه چنین کاری را نمیداد.
من کمتر کسی را سراغ دارم که با آیت الله مدنی آشنا و تا به حال از مسیر منحرف شده باشد،چون ایشان راه را به گونهای به انسان نشان میدادند که دیگر کسی آن را گم نمیکرد و با اینکه راههای زیادی جلوی روی انسان گشوده میشدند،اما همواره فرد میتوانست راه اصلی را پیدا کند،چون در واقع سفینه النجات او از قبل مشخص و روشن بود و لذا گم شدن معنا نداشت.
یکی دیگر از ویژگیهای شهید مدنی این بود که وقتی کاری پیش میآمد و احساس میکردند کسی نیست آن را انجام بدهد،خودشان انجام میدادند."