چکیده:
سرشت و بافت قبیله ای از ویژگیهای اصلی ساختار اجتماعی عراق است به گونه ای که روابط عشیره ای بر زندگی روستایی و چادرنشینی این کشور سلطه کاملی دارد. با در نظر داشتن این واقعیت، هدف این مقاله بررسی جایگاه و نقش عشایر و قبایل در تحولات سیاسی و اجتماعی عراق در دوره های مختلف حیات سیاسی این کشور است. ایده اصلی آن است که عشایر از متغیرهای مهم تاثیرگذار بر تحولات عراق بوده اند و به دلیل موقعیت برجسته و اثرگذار خود همواره در مبادلات و بازیهای قدرت مورد توجه و تعامل بازیگران داخلی و بین المللی عرصه سیاسی عراق قرار گرفته اند. به بیان دیگر، بافت عشیره ای و قبیله ای عراق همواره یکی از عوامل اصلی جهت دهی سیاستها و ایجاد فرصت و چالش در روند سیاست گذاری بازیگران داخلی و خارجی این کشور بوده است.
The tribal fabric and lifestyles are the main characteristics of Iraq's social structure and tribal relationships prevail the country's rural and nomadic life. Given this fact، this article seeks to explore the place and role of nomads and tribes in Iraq's sociopolitical developments in various periods of political life in the country. The main idea includes that nomads have proved important variables influencing Iraq's developments and have gained the attention of domestic and international players in the Iraqi political scene in power equations due to their salient position. In other words، Iraq's tribal and nomadic fabric has persistently acted as a major factor in shaping policies and creating opportunity and challenge in the policy-making by the country's domestic and foreign actors.
خلاصه ماشینی:
"این بازیگر قدرتمند با داشتن جمعیتزیاد و پراکندگی جعرافیایی همواره در مقاطع حساس و سرنوشتساز توازن قدرت را به نفعهمپیمانان خود رقم زده است که برای نمونه میتوان به مشارکت در انقلاب،1920،همپیمانی با آیت الله محسن حکیم در مقابل کودتای 1968،کمک به بقای صدام حسین وشکست دادن انتفاضه شعبانیه(1991)،حمایت از مرجعیت شیعه از ابتدای حمله آمریکا بهعراق در سال 2003 و تاسیس نیروهای بیداری(مجالس الصحوه)برای مبارزه با القاعده وتروریسم اشاره کرد.
این بازیگر قدرتمند با داشتن جمعیتزیاد و پراکندگی جعرافیایی همواره در مقاطع حساس و سرنوشتساز توازن قدرت را به نفعهمپیمانان خود رقم زده است که برای نمونه میتوان به مشارکت در انقلاب،1920،همپیمانی با آیت الله محسن حکیم در مقابل کودتای 1968،کمک به بقای صدام حسین وشکست دادن انتفاضه شعبانیه(1991)،حمایت از مرجعیت شیعه از ابتدای حمله آمریکا بهعراق در سال 2003 و تاسیس نیروهای بیداری(مجالس الصحوه)برای مبارزه با القاعده وتروریسم اشاره کرد.
از آنجایی که مخالفت و نارضایتی اعراب سنی از جایگاه سیاسی و معادلات نوین قدرتدر عراق و اقدامات مسلحانه شورشیان سنی اصلیترین عامل ناامنیها در این کشور به شمارمیرفت،آمریکا راهبرد جدیدی را برای عراق طراحی کرد که شامل افزایش نیرو،بهویژهدر استانهای الانبار و بغداد،سرکوب گروههای شورشی القاعده و کنترل شبه نظامیان شیعی بود،اما به تدریج محور عمده دیگری در چارچوب راهبرد آمریکا قرار گرفت که در امنیتسازیعراق و باز تعریف روابط آمریکا با گروههای سنی بسیار تاثیرگذار بود.
به این ترتیب تاریخ تحولات سیاسی و امنیتی عراق نشان میدهد که عشایر و قبایلعراقی،بهعنوان بازیگرانی قدرتمند با برخورداری از جمعیت وسیع و پراکندگی جغرافیایی،&%05716HKMG057G% همواره شریک توانایی در عرصه سیاست و قدرت این کشور بودهاند و همکاری و هماهنگی باآنها برای دیگر بازیگران داخلی و بینالمللی عرصه تحولات عراق تعیین کننده بوده است."