چکیده:
رابطه میان اخلاق و منفعت در روابط بین الملل کدام است و چه موانعی بر سر راه اخلاقی شدن روابط بین الملل وجود دارد؟ مقاله حاضر در پاسخ به این سوال این نظریه را طرح و نقد می کند که نسبت میان اخلاق و منفعت در روابط بین الملل از جنس تعارض و تقابل است. نویسنده در طول مقاله می کوشد تا جوانب مختلف نسبت میان این دو و پیامدهای دو رویکرد اخلاق محور و منفعت محور در روابط بین الملل را در یک مطالعه تطبیقی بررسی کند. این مقاله همچنین تلاش خواهد کرد تا با ارایه مصادیق و مثال های عینی در نظام بین الملل معاصر چالش ها و موانع سر راه شکل گیری روابط بین الملل مبتنی بر اخلاق را تجزیه و تحلیل کند. هدف از این تحلیل، شناسایی و معرفی زمینه هایی است که باید در نظریه های اخلاق محور مورد توجه قرار گیرند. این تحقیق نشان می دهد که چگونه اتخاذ رویکردی منفعت محور در روابط بین الملل به تدریج به کمرنگ شدن و رخت بربستن اخلاق از تعاملات بین المللی منجر شده و نتایجی فاجعه بار برای سرنوشت انسان ها رقم زده است.
خلاصه ماشینی:
"این تحقیق نشان میدهد که چگونه اتخاذ رویکردی منفعتمحور در روابط بین الملل به تدریج به کمرنگ شدن و رخت بربستن اخلاق از تعاملات بین المللی منجر شده و نتایجی فاجعهبار برای سرنوشت انسانها رقم زده است.
از دیدگاه رئالیسم و بسیاری دیگر از نظریههای حاکم بر روابط بین الملل ملاحظات اخلاقی تا آنجا که مخل منافع امنیتی یک دولت-ملت نباشد،قابل احترام است و عمل به آنها تجویز میشود،اما به محض اینکه اخلاقیات و پایبندی به اصول اخلاقی کمترین خدشهای به منافع امنیتی کشور وارد سازد،نادیده انگاشتن و زیر پا گذاشتن آنها از اوجب واجبات است و ترک آن گناه نابخشودنی برای دولتها و رهبران سیاسی است( Boucher,2009,P.
معیار شهروندی و تابعیت تفکیک قائل شدن میان آدمها برحسب ملیت و شهروندی آنها و سپس،متنعم ساختن آنها را از منافعی که استحقاق آن را ندارند یا محروم کردن آنها از حقوق مسلمی که مستحق آن هستند،صرفا برمبنای تابعیت ملی و شهروندی آنها،از دیگر پیامدهای منفی رویکرد منفعتمحور است که به طور مستقیم یا غیر مستقیم منجر به وقوع بیعدالتی و تبعیض در صحنۀ روابط اجتماعی میشود.
آیا به راستی میشود قریب به هفت میلیارد نفر انسان را سیر کرد؟مسکن،پوشاک و شغل مورد نیاز آنان را فراهم کرد؟آیا منابع موجود امکان برخورداری همۀ ساکنان زمین از رفاه مادی را میدهد؟آیا اصولا خوشبحت ساختن همۀ مردم جهان امری ممکن است؟آیا آنطور که اقتضای یک رویکرد اخلاقمحور است،میتوان مرزهای میان غنی و فقیر را برداشت و ثروت خدادادی زمین را عادلانه میان آنان تقسیم کرد؟آیا میتوان جهانی را بنا کرد که در آن آحاد بشر از یک زندگی مرفه و سعادتمندانه برخوردار شوند؟ اینها همه نمونهای از مجموعه سؤالات بزرگ و ابهامات جدی است که سایۀ سنگین شک و تردید بر عملی بودن تحقق رویکرد اخلاقمحور را بر نظام بین الملل انداخته و بسیار از متفکران را از پرداختن به آن،حتی در عالم نظری بر حذر داشته است."