چکیده:
انسان همواره به خویش اندیشیده است. اما نحوه این اندیشه در هرزمانی به گونه ای
بوده است. پرسش این مقاله آنست که انسان معاصر خود را چگونه می یابد. پرسشها، دغدغه
ها، امکانات و امتهای پیش روی او کدام است؟ بدون تردید اصول جهانشمول انسان معاصر
نتیجه بسط و قوام یافتن تاریخ دوره جدید (مدرنیته)است . پیوستگی وهمبستگی سرنوشت
انسان معاصر مقتضی کوششی پیگیر از سوی همه متفکران سنتهای مختلف برای مواجهه با
پرسشهای انسان معاصر است. فهم عمیق راه طی شده و شناخت ریشه های وضعیت کنونی وکوشش
برای فهم سنتهای غیرمدرن در پرتو پرسشهای معاصر مهمترین تمهید برای ورود به عرصه
گفتگو وهم فکری در باب مسایل انسان معاصر است. با این وجهه نظر می توان این مقاله
را درآمدی برای ورود به چنین عرصه ای تلقی کرد. در این مقاله سنت عرفان اسلامی،
بخصوص مشرب ابن عربی و شارحان وی یکی از قدرتمندترین سنتهای غیرمدرن برای مواجهه با
پرسشهای انسان معاصر تلقی شده، که توضیح این اشاره و ادعا مجالی دیگر می طلبد.
خلاصه ماشینی:
برای فهم اسباب پیدایش این وضعیت باید به سیر تفکر دوره جدید توجه کرد.
از این جهت نیچه اولین متفکری است که با نظر به ذات وحقیقت انسان به تأمل در وضعیت انسان عصر جدید پرداخت.
خود هیدگر با "پرسش وجود" به تفکر فراخوانده شده است.
در مسیر همین پرسش و در همین مرحله است که به تفکر در باب ذات وحقیقت انسان راه پیدا می کند.
به تعبیر خود وی: "در مسیر تفکری که درخدمت پرسش از حقیقت وجود است، تذکر به ذات انسان ضروری است.
پرسش از وجود مهمترین پرسش انسان است و برای فهم این پرسش باید سراغ دازین رفت.
نکته قابل توجه در این تأملات آنست که هیدگر در سیر تفکر در باب غرب و بحران حاصل از آن و در جستجوی ریشه های تفکر جدید بدین جا کشیده می شود.
"آنچه مسئله است و باید بررسی شود این است که آیا ممکن است نسبتی از سوی وجود و حقیقت آن با ذات انسان پدید آید؟"(4) اگر برای این تفکر توفیق حاصل شود که به سرزمین متافیزیک بازگردد، تحولی در ذات انسان رخ خواهد دارد که توأم با تحول در متافیزیک خواهد بود.
دریافت بزرگ هیدگر, که او را از همه متفکران تاریخ متافیزیک مستثنی می کند زمانمندی وجود است.
(14) اگر پرسش از حقیقت انسان جدی تلقی شود و این پرسش آنگونه که شایسته است مورد تفکر قرار گیرد، راه اندیشیدن مشترک براساس میراثهای متفاوت فکری نیز گشوده می شود.
هیدگر نیز در برخی از آثار خود به این درد انسان معاصر اشاره کرده و بزرگترین نگرانی خویش را فقر ذات و بی خانمانی انسان می داند.