خلاصه ماشینی:
"مثنوی دلخواه(بقیه) «امرهم شوری» بخوان اندر صحف نام گیاهی است که در مسجد اقصی یار باشد راه را پشتوپناه چونکه نیکو بنگری یار است راه هادی راه *گفت پیغمبر که در بحر هموم در دلالت دان تو یاران را نجوم *جوش نطق از دل نشان دوستی است بستگی نطق از بیالفتی است دل که دلبر دید کی ماند ترش بلبلی گل دید کی ماند خمش یار چون با یار خوش بنشسته شد صد هزاران لوح سر دانسته شد لوح محفوظ است پیشانی یار راز کونینش نماید آشکار هادی راه است یار اندر قدوم مصطفی زین گفت«اصحابی نجوم» نجم اندر ریگ و دریا رهنماست چشم اندر نجم نه کو مقتداست چشم را با روی او میدار جفت گرد منگیزان ز راه بحث و گفت زانکه گردد نجم پنهان زان غبار چشم بهتر از زبان با عثار تا بگوید او که و حیستش شعار کان نشاند گرد و ننگیزد غبار یار ناجنس ای فغان از یار ناجنس ای فغان همنشین نیک جویید ای مهان راهی به اندرونها *راه کن در اندرونها خویش را دور کن ادراک غیراندیش را کیمیا داری دوای پوست کن دشمنانرا زین صناعت دوست کن *گر دو چشم حقشناس آمد ترا دوست پربین عرصهء هر دو سرا دفتر ششم حواشی (1)-اشاره به این آیه در سورهء اعراف: «هو الذی خلقکم من نفس واحدة و جعل منها زوجها لیسکن الیها»."